شونده
licenseمعنی کلمه شونده
معنی واژه شونده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | become, go, grow, be, happen, leave, the body | ||
عربی | أصبح، محمل، لاق ب، يصبح | ||
ترکی | olmak | ||
فرانسوی | être | ||
آلمانی | zu sein | ||
اسپانیایی | ser | ||
ایتالیایی | essere | ||
مرتبط | شدن، درخور بودن، برازیدن، امدن به، مناسب بودن، زیبنده بودن، رفتن، راه رفتن، گشتن، رهسپار شدن، روانه ساختن، بزرگ شدن، رشد کردن، روییدن، کاشتن، بالیدن، بودن، ماندن، زیستن، وجود داشتن، امر فعل بودن، رخ دادن، اتفاق افتادن، روی دادن، واقع شدن، تصادفا برخورد کردن، گذاشتن، ترک کردن، رها کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «شونده» به عنوان یک اسم یا صفت در زبان فارسی به کار میرود و چندین نکته نگارشی و قواعد مربوط به آن وجود دارد:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه «شونده» به شکل صحیح و مؤثر در نگارش خود استفاده کنید. | ||
مثال برای واژه | مثال برای واژه (هوش مصنوعی) ۱. در این پروژه، وقایع شونده به گونهای برنامهریزی شدهاند که نتایج مطلوبی بهدست آید. | ||
واژه | شونده | ||
معادل ابجد | 365 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | šavande | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت فاعلی) | ||
آواشناسی | Savande | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی شونده | ||
پخش صوت |
- 1 انجام گردنده . - 2 هستي کلمه «شونده» به عنوان یک اسم یا صفت در زبان فارسی به کار میرود و چندین نکته نگارشی و قواعد مربوط به آن وجود دارد: ساختار: «شونده» از ریشه فعل «شدن» ساخته شده است و به معنای «آنچه که میشود» یا «آنچه که پذیرش یا عمل را تجربه میکند» است. این کلمه به عنوان صفت، میتواند به نامهایی که تحت تأثیر عمل قرار میگیرند، اشاره کند. کاربرد: در جملات میتوان از «شونده» برای توصیف حالات یا ویژگیهای مختلف استفاده کرد. به عنوان مثال: جمع و مفرد: «شونده» به صورت مفرد است و برای جمع آن میتوان از «شوندگان» استفاده کرد. به عنوان نمونه: نگارشی: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه «شونده» به شکل صحیح و مؤثر در نگارش خود استفاده کنید. ۱. در این پروژه، وقایع شونده به گونهای برنامهریزی شدهاند که نتایج مطلوبی بهدست آید.
يابنده . - 3 رونده مقابل آينده .
become, go, grow, be, happen, leave, the body
أصبح، محمل، لاق ب، يصبح
olmak
être
zu sein
ser
essere
شدن، درخور بودن، برازیدن، امدن به، مناسب بودن، زیبنده بودن، رفتن، راه رفتن، گشتن، رهسپار شدن، روانه ساختن، بزرگ شدن، رشد کردن، روییدن، کاشتن، بالیدن، بودن، ماندن، زیستن، وجود داشتن، امر فعل بودن، رخ دادن، اتفاق افتادن، روی دادن، واقع شدن، تصادفا برخورد کردن، گذاشتن، ترک کردن، رها کردن
۲. در داستانهای علمی-تخیلی، بسیاری از تکنولوژیها به سرعت شونده و در حال تغییر هستند.
۳. تغییرات اقلیمی به عنوان یک پدیده شونده، تأثیرات عمیقی بر روی جغرافیای کره زمین خواهد گذاشت.