صاحبی
licenseمعنی کلمه صاحبی
معنی واژه صاحبی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | master, lord, padrone, owner | ||
عربی | رئيسي، ماجستير، سيد، السيد، ربان، خبير، فنان، مدرس، رب العمل، ولي الأمر، رئيس مؤسسة، حاكم، خط رئيسي، منتصر، المتغلب، تخصص، تغلب، سيطر، كبح، روض، برع في، رئيسي - سيد | ||
مرتبط | استاد، ارباب، سرور، صاحب، کارفرما، چیره دست، لرد، شاهزاده، مالک، خدیو، آقا، مدیر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "صاحبی" در زبان فارسی به معنای "دارنده" یا "مالک" مورد استفاده قرار میگیرد و در ساختارهای مختلف جمله میتواند به کار برود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
بهطور کلی، کلمه "صاحبی" قاعده خاصی در نگارش و نحوهی استفاده ندارد و باید در بافت جمله و متن به درستی مورد استفاده قرار گیرد. | ||
واژه | صاحبی | ||
معادل ابجد | 111 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | sāhebi | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به صاحب، اسم) [عربی. فارسی] | ||
مختصات | ( ~ .) (ص نسب .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی صاحبی | ||
پخش صوت |
- 1 دارندگي دارش - 2 ويچيري کلمه "صاحبی" در زبان فارسی به معنای "دارنده" یا "مالک" مورد استفاده قرار میگیرد و در ساختارهای مختلف جمله میتواند به کار برود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نقطهگذاری: معمولاً "صاحبی" به عنوان اسم در جملات استفاده میشود و باید طبق قواعد نقطهگذاری مناسب جملات قرار گیرد. نوشتن با حروف جدا: این کلمه معمولاً به صورت یکپارچه نوشته میشود، به عنوان مثال: "صاحبی" و نباید به صورت جداگانه نوشته شود. صرف و نحوهی استفاده: کلمه "صاحبی" میتواند به عنوان اسم مفرد و همچنین در ترکیبات مختلف به کار رود، مانند "صاحبی احترام" یا "صاحبی دانش". ساختار کلی جمله: هنگام استفاده از "صاحبی" در جملات، توجه به ساختار و ترتیب کلمات نیز ضروری است. برای مثال: "او صاحبی دانا بود" یا "این کتاب متعلق به صاحبی بزرگ است". سهولت در خواندن: در نگارش، سعی کنید از واژگان و جملات ساده استفاده کنید تا مفهوم "صاحبی" به راحتی منتقل شود. بهطور کلی، کلمه "صاحبی" قاعده خاصی در نگارش و نحوهی استفاده ندارد و باید در بافت جمله و متن به درستی مورد استفاده قرار گیرد.
وزيري - 3 پارچه ي ابريشمي - 3 انگور
خرمايي
master, lord, padrone, owner
رئيسي، ماجستير، سيد، السيد، ربان، خبير، فنان، مدرس، رب العمل، ولي الأمر، رئيس مؤسسة، حاكم، خط رئيسي، منتصر، المتغلب، تخصص، تغلب، سيطر، كبح، روض، برع في، رئيسي - سيد
استاد، ارباب، سرور، صاحب، کارفرما، چیره دست، لرد، شاهزاده، مالک، خدیو، آقا، مدیر