اسباب
licenseمعنی کلمه اسباب
معنی واژه اسباب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آلات، آلت، ابزار، اثاث، برگ، بساط، تجهيزات، جمعيت، دستگاه، رخت، سامان، شرايط، علل، لوازم، وسايل، وسيله | ||
انگلیسی | rigging, rig, furniture, gadget, instrument, gizmo, appliance, gear, apparatus, tool, apparel, device, tackle, doodad, paraphernalia, contraption, appurtenance, article, contrivance, engine, gismo, implement, layout, mounting, thing, trap, utensil, whigmaleerie, toys | ||
عربی | تزوير، ملابس، تجهيزات، مضاربة، حبال الاشرعة والصواري | ||
ترکی | araç | ||
فرانسوی | moyens | ||
آلمانی | bedeutet | ||
اسپانیایی | medio | ||
ایتالیایی | significa | ||
مرتبط | مجموع طناب و بادبانهای کشتی، تجهیزات، جامه، وضع حاضر، لباس، دگل ارایی، مبل، وسایل، اثاثه، اثای خانه، جزء، مکانیکی، الت کوچک، وسیله، سند، ادوات، الت، اختراع، تعبیه، دنده، چرخ دنده، الات، ماشین، جهاز، ساز، افزار، الت دست، اندیشه، شیوه، شعار، لوازم کار، طناب وقرقره، متعلقات، ضمائم، اموال شخصی زن، اثایالبیت، تدبیر، ابتکار، ضمیمه، مقاله، ماده، بند، گفتار، فقره، تمهید، موتور، محرک، ماشین بخار، انجام، اجراء، طرح، طرح بندی، ترتیب، پایه، ارایش، چیز، کار، شیء، متاع، دام، تله، گیر، دریچه، نیرنگ، ظروف، ظرف، مخلفات، چیز قشنگ و ارزان، هوس، تلون مزاج، وهم | ||
واژه | اسباب | ||
معادل ابجد | 66 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'asbāb | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمعِ سبب] | ||
مختصات | ( اَ ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | 'asbAb | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اسباب | ||
پخش صوت |
ج سبب،لوازم،آلات
آلات، آلت، ابزار، اثاث، برگ، بساط، تجهيزات، جمعيت، دستگاه، رخت، سامان، شرايط، علل، لوازم، وسايل، وسيله
rigging, rig, furniture, gadget, instrument, gizmo, appliance, gear, apparatus, tool, apparel, device, tackle, doodad, paraphernalia, contraption, appurtenance, article, contrivance, engine, gismo, implement, layout, mounting, thing, trap, utensil, whigmaleerie, toys
تزوير، ملابس، تجهيزات، مضاربة، حبال الاشرعة والصواري
araç
moyens
bedeutet
medio
significa
مجموع طناب و بادبانهای کشتی، تجهیزات، جامه، وضع حاضر، لباس، دگل ارایی، مبل، وسایل، اثاثه، اثای خانه، جزء، مکانیکی، الت کوچک، وسیله، سند، ادوات، الت، اختراع، تعبیه، دنده، چرخ دنده، الات، ماشین، جهاز، ساز، افزار، الت دست، اندیشه، شیوه، شعار، لوازم کار، طناب وقرقره، متعلقات، ضمائم، اموال شخصی زن، اثایالبیت، تدبیر، ابتکار، ضمیمه، مقاله، ماده، بند، گفتار، فقره، تمهید، موتور، محرک، ماشین بخار، انجام، اجراء، طرح، طرح بندی، ترتیب، پایه، ارایش، چیز، کار، شیء، متاع، دام، تله، گیر، دریچه، نیرنگ، ظروف، ظرف، مخلفات، چیز قشنگ و ارزان، هوس، تلون مزاج، وهم