صرف کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه صرف کردن
معنی واژه صرف کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | spend, conjugate, expend, have, inflect, put on, decline | ||
عربی | أنفق، أمضى، قضى، بذل، استخدم، بذر، نهك، بدد، استعمل، أنفق الثروة، ضنى | ||
مرتبط | خرج کردن، صرف شدن، سودن، تمام شدن، در هم امیختن، مصرف کردن، داشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، کج کردن، گرداندن، خم کردن، منحنی کردن، پوشیدن، انجام دادن، تحمیل کردن، گذاردن، وانمود شدن، رد کردن، نپذیرفتن، تنزل کردن، شیب پیدا کردن، خم شدن | ||
واژه | صرف کردن | ||
معادل ابجد | 644 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
مختصات | ( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی صرف کردن | ||
پخش صوت |
خرج کردن، مصرف کردن، نفقه کردن، بکار بردن، هزينه کردن
spend, conjugate, expend, have, inflect, put on, decline
أنفق، أمضى، قضى، بذل، استخدم، بذر، نهك، بدد، استعمل، أنفق الثروة، ضنى
خرج کردن، صرف شدن، سودن، تمام شدن، در هم امیختن، مصرف کردن، داشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، کج کردن، گرداندن، خم کردن، منحنی کردن، پوشیدن، انجام دادن، تحمیل کردن، گذاردن، وانمود شدن، رد کردن، نپذیرفتن، تنزل کردن، شیب پیدا کردن، خم شدن