صفات
licenseمعنی کلمه صفات
معنی واژه صفات
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | queue, lineup, row, array, rank, cue, file, formation, series, army, muster, characteristics | ||
عربی | طابور، رتل، صف، عقصة، ضفيرة، طية، إنتظر دوره، إصطف في الطابور، وقف في الصف، وقف في الطابور، ضفر | ||
مرتبط | صف، صف اتوبوس و غیره، طرز قرار گیری، ترتیب جای بازیکنان فوتبال، ردیف، سطر، خط، رج، قطار، ارایه، نظم، ارایش، رژه، رتبه، مقام، ترتیب، سلسله، چوب بیلیارد، اشارت، ایماء، سخن رهنما، پرونده، سوهان، صورت، ضبط، تشکیل، شکل، تشکیلات، رشد، رشته، دنباله، رده، ارتش، سپاه، لشکر، گروه، جمعیت، جمع اوری، لیست اسامی، اجتماع | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، واژه "صفات" به معنی ویژگیها و خصوصیات افراد، اشیاء یا حالات مختلف به کار میرود. در نگارش و استفاده از این واژه و دیگر صفات، قواعد خاصی وجود دارد. در ادامه به برخی از این قواعد اشاره میشود:
با رعایت این قواعد میتوان به نگارش متنهای توصیفی و زیبا در زبان فارسی دست یافت. | ||
واژه | صفات | ||
معادل ابجد | 571 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | sefāt | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمعِ صفة] | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی صفات | ||
پخش صوت |
جمع صفت، اوصاف در زبان فارسی، واژه "صفات" به معنی ویژگیها و خصوصیات افراد، اشیاء یا حالات مختلف به کار میرود. در نگارش و استفاده از این واژه و دیگر صفات، قواعد خاصی وجود دارد. در ادامه به برخی از این قواعد اشاره میشود: تطابق جنس و عدد: صفات باید با اسمهای خود از لحاظ جنس (مؤنث یا مذکر) و عدد (مفرد یا جمع) هماهنگ باشند. به عنوان مثال: ترتیب صفات: معمولاً صفات قبل از اسم قرار میگیرند. به عنوان مثال: قیدهای توصیفی: برخی صفات میتوانند به شکل قیود نیز استفاده شوند. مثلاً: استفاده از صفات مقایسهای و عالی: در فارسی برای مقایسه و تأکید بر ویژگیها از صفات مقایسهای و عالی استفاده میشود. به عنوان مثال: استفاده صحیح از صفات: انتخاب صفت مناسب و دقت در معنا و مفهوم آن اهمیت دارد. برخی صفات ممکن است معانی متفاوتی در زمینههای مختلف داشته باشند. با رعایت این قواعد میتوان به نگارش متنهای توصیفی و زیبا در زبان فارسی دست یافت.
queue, lineup, row, array, rank, cue, file, formation, series, army, muster, characteristics
طابور، رتل، صف، عقصة، ضفيرة، طية، إنتظر دوره، إصطف في الطابور، وقف في الصف، وقف في الطابور، ضفر
صف، صف اتوبوس و غیره، طرز قرار گیری، ترتیب جای بازیکنان فوتبال، ردیف، سطر، خط، رج، قطار، ارایه، نظم، ارایش، رژه، رتبه، مقام، ترتیب، سلسله، چوب بیلیارد، اشارت، ایماء، سخن رهنما، پرونده، سوهان، صورت، ضبط، تشکیل، شکل، تشکیلات، رشد، رشته، دنباله، رده، ارتش، سپاه، لشکر، گروه، جمعیت، جمع اوری، لیست اسامی، اجتماع