صواب
licenseمعنی کلمه صواب
معنی واژه صواب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- درستي، راست، راستي 2- درست، صحيح 3- سزاوار 4- بجا، معقول | ||
متضاد | خطا | ||
انگلیسی | correct | ||
عربی | موضوع، تابع، موضوع دراسي، رعية، مسند، المرؤوس، باب، التابع، مرؤوس، مأمور، شخص تدرس إنفعالات، خاضع، معرض ل، خضع، عرض، أطاع | ||
ترکی | doğru | ||
فرانسوی | correct | ||
آلمانی | richtig | ||
اسپانیایی | correcto | ||
ایتالیایی | corretto | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "صواب" در زبان فارسی به معنای درست، صحیح و عادلانه است. در نگارش و استفاده از این کلمه، رعایت برخی نکات و قواعد متناسب با زبان و نگارش فارسی ضروری است:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "صواب" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | صواب | ||
معادل ابجد | 99 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | savāb | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (صَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | savAb | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی صواب | ||
پخش صوت |
راست، درست، مصلحت، ضد خطا کلمه "صواب" در زبان فارسی به معنای درست، صحیح و عادلانه است. در نگارش و استفاده از این کلمه، رعایت برخی نکات و قواعد متناسب با زبان و نگارش فارسی ضروری است: معنی: ابتدا باید توجه داشته باشید که "صواب" به عنوان یک کلمه فعل یا اسم به کار میرود. به این معنی که در جملات مختلف میتواند به عنوان اسم به کار برود و به معنای درست یا صحیح بودن اشاره کند. جایگاه نحوی: "صواب" معمولاً به عنوان اسم فاعل در جملات استفاده میشود. به عنوان مثال: "این کار صواب نیست." استفاده از کلمات همخانواده: میتوانید از کلمات همخانواده و مرتبط با "صواب" نیز برای تقویت نگارش خود استفاده کنید. مانند: "صواب" (نادرست، خطا). نوبت انشایی: در نگارش متنهای ادبی یا انشایی، به گونهای از "صواب" استفاده کنید که مفهوم واقعی و پیام مورد نظر به خوبی منتقل شود. توجه به قید و شرط: در جملاتی که به قضاوت اخلاقی یا منطقی مرتبط هستند، میتوان از "صواب" و "غلط" استفاده کرد: "برخی رفتارها در این شرایط صواب نیستند." با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "صواب" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
1- درستي، راست، راستي
2- درست، صحيح
3- سزاوار
4- بجا، معقول
خطا
correct
موضوع، تابع، موضوع دراسي، رعية، مسند، المرؤوس، باب، التابع، مرؤوس، مأمور، شخص تدرس إنفعالات، خاضع، معرض ل، خضع، عرض، أطاع
doğru
correct
richtig
correcto
corretto