طره
licenseمعنی کلمه طره
معنی واژه طره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تاب، زلف، كاكل، گيسو، گيس 2- كرانه، حاشيه، كناره، گوشه 3- كنگره 4- باران گير 5- جبهه، ناصيه 6- تازيانه، 7- تارهاي حاشيه دستار و جامه | ||
انگلیسی | brim, tress, edging, crest, tuft, lock of hair, brink, end, extremity, ringlet, tar | ||
عربی | حافة، حرف، حد، طعنة، أترع | ||
ترکی | dara | ||
فرانسوی | tare | ||
آلمانی | tara | ||
اسپانیایی | tara | ||
ایتالیایی | tara | ||
مرتبط | لبه، حاشیه، کنار، ضلع، لبه گذاری، سجاف، تاج، قله، ستیغ، یال، کلاله، ریش بزی، ته ریش، دسته، منگوله، جعد موی، مرز، لب، پایان، ختم، انتها، خاتمه، آخر، نهایت، شدت، غایت، حد نهایی، حلقه زلف، انگشتری کوچک | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "طره" در زبان فارسی به معنای دستهای از مو یا به عنوان یک اصطلاح در ادبیات و شعر به کار میرود. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکتهی قواعدی و نگارشی وجود دارد:
با رعایت این نکات میتوان در نگارش و استفاده از کلمه "طره" دقت و صحت بیشتری داشت. | ||
واژه | طره | ||
معادل ابجد | 214 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | torre | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: طرّة] | ||
مختصات | (طُ رَّ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | torre | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی طره | ||
پخش صوت |
- 1 زلف کاکل - 2 مرغول (جعد) کلمه "طره" در زبان فارسی به معنای دستهای از مو یا به عنوان یک اصطلاح در ادبیات و شعر به کار میرود. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکتهی قواعدی و نگارشی وجود دارد: استفاده صحیح: "طره" را باید به درستی در جملات استفاده کرد و از لحاظ دستور زبان مطمئن بود که با دیگر کلمات همخوانی دارد. نقطهگذاری: اگر "طره" در وسط جمله به کار میرود، باید به نحوهی نقطهگذاری توجه کرد. مثلاً: "او طرهای از موهایش را به دقت میبافد." علامتهای نگارشی: در صورت نیاز به استفاده از علامتهای نقل قول (در نوشتار ادبی یا زمانی که بخواهید روی این کلمه تأکید کنید)، میتوانید از "طره" استفاده کنید. جنس کلمه: "طره" از نوع اسم مؤنث است، پس باید به جنسیت و نحوهی تطابقش با صفات و افعال توجه کنید. مثلاً: "طرهی زیبا" یا "طرهها". با رعایت این نکات میتوان در نگارش و استفاده از کلمه "طره" دقت و صحت بیشتری داشت.
پيچاک - 3 کناره - 4 گوشه - 4 کنگره
- 5 بارانگير - 6 آموده ريشه وفش بي پود
که براي زيور بر دستار نهند
(اسم) - 1 کناره چيزي (جامه
وادي جوي) کرانه گوشه : طره بام .
- 2 موي پيشاني موي صف کرده بر پيشاني .
- 3 نگار جامه علم جامه .
- 4 علاقه دستار و کمر بند .
- 5 کنگره اي که بر سر ديوار از آجر يا
کاشي سازند . - 6 سقفي که از چوب و خشت بر
دروازه ها سازند براي محافظت از باران
- 7 تازيانه . يا طره دستار . ريشه و فش و
علاقه تارهاي بي پود که در دستار براي
زينت گذارند .
1- تاب، زلف، كاكل، گيسو، گيس
2- كرانه، حاشيه، كناره، گوشه
3- كنگره
4- باران گير
5- جبهه، ناصيه
6- تازيانه،
7- تارهاي حاشيه دستار و جامه
brim, tress, edging, crest, tuft, lock of hair, brink, end, extremity, ringlet, tar
حافة، حرف، حد، طعنة، أترع
dara
tare
tara
tara
tara
لبه، حاشیه، کنار، ضلع، لبه گذاری، سجاف، تاج، قله، ستیغ، یال، کلاله، ریش بزی، ته ریش، دسته، منگوله، جعد موی، مرز، لب، پایان، ختم، انتها، خاتمه، آخر، نهایت، شدت، غایت، حد نهایی، حلقه زلف، انگشتری کوچک