ظهور
licenseمعنی کلمه ظهور
معنی واژه ظهور
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بروز، پديد، پيدايي، پيدايش، تجلي، جلوه، طلوع، وقوع، هويدايي | ||
متضاد | پوشيدگي، غروب، غيبت، نهفتگي | ||
انگلیسی | advent, manifestation, appearance, development, apparition, emersion, epiphany, outburst, conspicuity, loose, ostentation | ||
عربی | مجيء، حلول، ورود، القدوم | ||
ترکی | dış görünüş | ||
فرانسوی | apparence | ||
آلمانی | aussehen | ||
اسپانیایی | apariencia | ||
ایتالیایی | aspetto | ||
مرتبط | ابراز، اشکار سازی، ظاهر، پیدایش، نمایش، ظواهر، نمود، توسعه، رشد، پیشرفت، ایجاد، نمو، خیال، شبح، تجسم، روح، خروج، ظهور ثانی، تجلی، انفجار، فوران، طغیان، تظاهر، خود نمایی، خود فروشی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ظهور" در زبان فارسی به معنای نمایان شدن، آشکار شدن یا به وقوع پیوستن است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی و ادبی در آن، چند نکته مهم به شرح زیر است:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "ظهور" به شکل درست و تاثیرگذار در نوشتار استفاده کرد. | ||
واژه | ظهور | ||
معادل ابجد | 1111 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | zohur | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمعِ ظهر] | ||
مختصات | (ظُ) [ ع . ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | zohur | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ظهور | ||
پخش صوت |
آشکار شدن، پديد آمدن، ظاهر شدن کلمه "ظهور" در زبان فارسی به معنای نمایان شدن، آشکار شدن یا به وقوع پیوستن است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی و ادبی در آن، چند نکته مهم به شرح زیر است: استفاده در جملات: نکندن و نوشتار صحیح: قواعد املایی: استفاده از مضارع و ماضی: با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "ظهور" به شکل درست و تاثیرگذار در نوشتار استفاده کرد.
بروز، پديد، پيدايي، پيدايش، تجلي، جلوه، طلوع، وقوع، هويدايي
پوشيدگي، غروب، غيبت، نهفتگي
advent, manifestation, appearance, development, apparition, emersion, epiphany, outburst, conspicuity, loose, ostentation
مجيء، حلول، ورود، القدوم
dış görünüş
apparence
aussehen
apariencia
aspetto
ابراز، اشکار سازی، ظاهر، پیدایش، نمایش، ظواهر، نمود، توسعه، رشد، پیشرفت، ایجاد، نمو، خیال، شبح، تجسم، روح، خروج، ظهور ثانی، تجلی، انفجار، فوران، طغیان، تظاهر، خود نمایی، خود فروشی