عدسی

معنی کلمه عدسی

معنی واژه عدسی

معنیبلسيک ونوکيک
‎ - 1 (صفت) منسوب به عدس . ‎ - 2 نوعي آش
لعابدار از عدس و آب بدين طريق که عدس
را از سبزيهاي معطر در آب بجوشانند نا
پخته شود و سبزي را خارج کرده هم زنند
تا لعاب دهد و اگر پوره گوشت يا روغن
را در آن افزايند خوراکي لذيذ گردد .
(صفت) منسوب به عدس ‎ - 1 عدس جوشيده
در آب را گويند که آن را له کرده خورند .
يا حلواي عدسي . گونه اي حلوا که با
عدس تهيه کنند . ‎ - 2 جسم لاستيکي عدسي
شکلي که شفاف و محکم و داراي الياف
باريک و جسم بدون شکلي است که به وسيله
يک طبقه سلول هاي پوششي سنگفرشي پوشيده
شده و در عقب مردمک چشم جلو زجاجيه
قرار دارد . عدسي در کودکان بيرنگ است
ولي از ‎ 30 سالگي به بعد قسمت مرکزي
آن زرد مي گردد . قطر عمودي عدسي ‎ 9 تا ‎10
ميليمتر و ضخامت مرکز آن ‎ 4 تا ‎ 5 , ‎4
ميليمتر است و وزن آن ‎ 20 سانتي گرم
مي باشد . سطح قدامي عدسي محدب و صاف
و شعاع انحناي آن ده ميليمتر است
که مجاور با مردمک و سطح خلفي عنبيه
و زوايد مژگاني است و فاصله مرکز اين
سطح يعني قطب قدامي عدسي تا خلفي
قرنيه ‎ 2 تا ‎ 5 , ‎ 2 ميليمتر است . سطح خلفي
عدسي محدب تر از سطح قدامي است و شعاع
انحنايش ‎ 6 ميليمتر مي باشد . اين سطح
مجاور زجاجيه است و مرکز آن يعني قطب خلفي
عدسي تا لکه زرد که بر روي شبکيه
است ‎ 16 ميليمترمي باشد جليديه .
‎ - 3 قطعه اي بلورين که يک جانب يا هر
دو جانب آن محدب يا مقعر است . و آن را
در دوربين و ذره بين و دستگاه عکاسي کار
گذارند . توضيح : هر جسم شفاف محدود به
دو سطح کروي را عدسي گويند . معمولا جنس
عدسيها از شيشه يا بلور است . براي بدست
آوردن تصوير واضح از شي ء که در بينهايت
واقع شده بايد صفحه حساس را در کانون
عمود بر محور اصلي عدسي (سطح کانوني)
قرار دارد . بالعکس هر شعاعي که از کانون
عدسي بتابد به موازي محور از عدسي خارج
ميشود . هر شعاع نوراني که از مرکز عدسي
ميگذرد به موازي خود خارج ميشود در حالي
که شعاع خروجي فقط اندکي از امتداد اولي
جابجا شده است . ولي هر گاه عدسي بسيار
نازک باشد تقريبا شعاع ورودي و خروجي برهم
منطبق است . هر قدر شي ء به کانون نزديکتر
شود تصوير از عدسي دور تر مي گردد .
انگلیسیlens,optical glass
عربیعدسة، عدسة العين، صور للسينما
ترکیlens
فرانسویlentille
آلمانیlinse
اسپانیاییlente
ایتالیاییlente