عدل
licenseمعنی کلمه عدل
معنی واژه عدل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انصاف، داد، عدالت، معدلت 2- بار، بسته، جوال، لنگه 3- هاله | ||
متضاد | ستم، ظلم | ||
انگلیسی | justice, bale, equity, fairness, package | ||
عربی | عدالة، عدل، إنصاف، قاض، استقامة، إعتراف بحق | ||
ترکی | adalet | ||
فرانسوی | justice | ||
آلمانی | gerechtigkeit | ||
اسپانیایی | justicia | ||
ایتالیایی | giustizia | ||
مرتبط | دادگستری، درستی، محنت، رنج، تا، تاچه، تساوی حقوق، قاعده انصاف، انصاف بی غرضی، خوبرویی، خوبی، بستهبندی کردن، قوطی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عدل" در زبان فارسی به معنای توازن، انصاف و برقراری حقوق است. در زمینه نگارش و قواعد فارسی، نکاتی وجود دارد که به کاربرد آن مرتبط میشود:
توجه به این نکات میتواند به نگارش صحیح و مؤثر این واژه کمک کند. | ||
واژه | عدل | ||
معادل ابجد | 104 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'adl | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: عِدل، جمع: عُدول] | ||
مختصات | (عِ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'adl | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عدل | ||
پخش صوت |
مقابل ستم و داد، قسط، عدالت، انصاف، کلمه "عدل" در زبان فارسی به معنای توازن، انصاف و برقراری حقوق است. در زمینه نگارش و قواعد فارسی، نکاتی وجود دارد که به کاربرد آن مرتبط میشود: جنس کلمه: "عدل" اسم آن است و به صورت مذکر به کار میرود. صرف و نحو: "عدل" میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا مضافالیه استفاده شود. به عنوان مثال: جمع: جمع کلمه "عدل" به صورت "اعدال" یا "عدالتها" به کار میرود. همنشینی: این کلمه معمولاً با صفاتی چون "انسانی"، "اجتماعی" و "آیین" به کار میرود. مثلاً "عدل انسانی" یا "عدل اجتماعی". نحو: در جملاتی که از "عدل" استفاده میشود، توجه به قرارگیری آن در جمله و ساختار نحوی آن مهم است. توجه به این نکات میتواند به نگارش صحیح و مؤثر این واژه کمک کند.
امري بين افراط و تفريط، مساوات
1- انصاف، داد، عدالت، معدلت
2- بار، بسته، جوال، لنگه
3- هاله
ستم، ظلم
justice, bale, equity, fairness, package
عدالة، عدل، إنصاف، قاض، استقامة، إعتراف بحق
adalet
justice
gerechtigkeit
justicia
giustizia
دادگستری، درستی، محنت، رنج، تا، تاچه، تساوی حقوق، قاعده انصاف، انصاف بی غرضی، خوبرویی، خوبی، بستهبندی کردن، قوطی