عضو
licenseمعنی کلمه عضو
معنی واژه عضو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آلت، اندام 2- ابوابجمعي، جزو، كارمند، مستخدم 3- جهاز | ||
انگلیسی | member, organ, part, limb, corporator, employee, office worker | ||
عربی | عضو، عضو في جماعة، عضو في جسد كيد، طرف معادلة، القضيب ذكر الرجل، جزء من العائلة، عضو لجنة | ||
ترکی | Üye | ||
فرانسوی | membre | ||
آلمانی | mitglied | ||
اسپانیایی | miembro | ||
ایتالیایی | membro | ||
مرتبط | بخش، جزء، کارمند، شعبه، ارگان، ارگ، عضو بدن، ارغنون، پاره، قطعه، نقطه، شاخه، دست یا پا، قطع کردن عضو، اندام زبرین، کارگر، مستخدم زن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عضو" در زبان فارسی به معانی مختلفی بهکار میرود و در نگارش آن نیز نکات خاصی وجود دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
این نکات میتواند به شما در نوشتن صحیح و به کار بردن کلمه "عضو" کمک کند. اگر سؤال دیگری دارید یا به توضیحات بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم. | ||
مثال برای واژه | مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
| ||
واژه | عضو | ||
معادل ابجد | 876 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'ozv | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: اعضاء] | ||
مختصات | (عُ ضْ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | 'ozv | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عضو | ||
پخش صوت |
پاره تن، جارحه ، جزوي از بدن مانند دست و پا و سر و غيره
1- آلت، اندام
2- ابوابجمعي، جزو، كارمند، مستخدم
3- جهاز
member, organ, part, limb, corporator, employee, office worker
عضو، عضو في جماعة، عضو في جسد كيد، طرف معادلة، القضيب ذكر الرجل، جزء من العائلة، عضو لجنة
Üye
membre
mitglied
miembro
membro
بخش، جزء، کارمند، شعبه، ارگان، ارگ، عضو بدن، ارغنون، پاره، قطعه، نقطه، شاخه، دست یا پا، قطع کردن عضو، اندام زبرین، کارگر، مستخدم زن
کلمه "عضو" در زبان فارسی به معانی مختلفی بهکار میرود و در نگارش آن نیز نکات خاصی وجود دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
-
معنی کلمه:
- "عضو" به معنی بخشی از یک کل است. به عنوان مثال، میتواند به معنای "عضو خانواده"، "عضو یک گروه" یا "عضو بدن" باشد.
- در زبان فارسی، گاهی "عضو" به معنای کسی که به یک سازمان یا مؤسسه تعلق دارد نیز به کار میرود.
-
نحوه نوشتن:
- کلمه "عضو" همواره به صورت "ع، ض، و، ع" نوشته میشود.
- توجه داشته باشید که املای کلمه "عضو" با "ع" و "ض" خاص است و نباید به اشتباه "عظو" یا "ازو" نوشته شود.
-
حروف پیوسته و جدا:
- کلمه "عضو" به عنوان یک اسم، به تنهایی نوشته میشود و نیازی به پیوست یا تغییر در حروف نخواهد داشت.
-
جمعسازی:
- جمع "عضو"، "اعضا" است. در نوشتن آن باید به دقت توجه شود که "ع" در "اعضا" به صورت مجزا و بههمراه "ؤ" نوشته میشود.
-
استفاده در جملات:
- برای مثال: "او یک عضو فعال در انجمن است."
- یا: "اعضای شورای شهر در جلسه حاضر شدند."
- استفاده در عبارات و ترکیبات:
- "عضو هیئت مدیره"
- "عضو خانواده"
- "اعضای بدن"
این نکات میتواند به شما در نوشتن صحیح و به کار بردن کلمه "عضو" کمک کند. اگر سؤال دیگری دارید یا به توضیحات بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم.
- او به عنوان یک عضو فعال در تیم تحقیقاتی، همواره ایدههای جدیدی ارائه میدهد.
- هر عضو خانواده نقشی مهم در حفظ آرامش و شادی خانه دارد.
- این باشگاه به دنبال جذب عضوهای جدید برای گسترش فعالیتهای فرهنگی خود است.