عطر
licenseمعنی کلمه عطر
معنی واژه عطر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بوي خوش، رايحه، شميم، نكهت | ||
انگلیسی | perfume, fragrance, aroma, scent, odor, attar, essential oil, redolence, odour | ||
عربی | عطر، تعطر، طيب، عبير، شذا | ||
ترکی | parfüm | ||
فرانسوی | parfum | ||
آلمانی | parfüm | ||
اسپانیایی | perfume | ||
ایتالیایی | profumo | ||
مرتبط | بوی خوش، غالیه، رایحه و عطر، چیز معطر، رایحه، بو، مادهء عطری، بوی خوش عطر، خوشبویی، پی، ادراک، عطر و بوی، طعم، شهرت، عطرگل سرخ، عطر گل | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عطر" در زبان فارسی به معنای بوی خوش و خوشبوکنندهها است و در جملات و متون مختلف به کار میرود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه پرداخته میشود:
استفاده از کلمه "عطر" در متون فارسی به دلیل زیبایی و جذابیتی که دارد، بسیار رایج است. | ||
واژه | عطر | ||
معادل ابجد | 279 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'a(e)tr | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: عِطر] | ||
مختصات | (عِ یا عَ طْ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | 'atr | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عطر | ||
پخش صوت |
خوشبوي شدن و خوشبوي کردن به عطر، ماده خوشبو کننده کلمه "عطر" در زبان فارسی به معنای بوی خوش و خوشبوکنندهها است و در جملات و متون مختلف به کار میرود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه پرداخته میشود: نوشتار صحیح: کلمه "عطر" به همین شکل نوشته میشود و در متون رسمی، نوشتههای ادبی و غیره به کار میرود. قید و صفت: میتوان از صفتهای مختلف برای توصیف عطر استفاده کرد، مانند "خوشبو"، "ملایم"، "تند" و غیره. مثلاً: "عطر خوشبوی گلها." ترکیب و استفاده: عطر میتواند در ترکیب با سایر کلمات به کار رود. به عنوان مثال: جایگاه در جمله: کلمه "عطر" میتواند به عنوان فاعل، مفعول و یا مسند در جملات مختلف به کار رود: جمع و مفرد: کلمه "عطر" در فارسی جمع نمیشود، اما میتوان این کلمه را در ترکیب با کلمات دیگر به صورت جمع به کار برد، مثلاً "عطرها". مناسبت و زمینهها: در نوشتههای هنری، ادبی و تبلیغاتی، کلمه "عطر" معمولاً در بیان احساسات و حالات جالب و زیباییشناختی به کار میرود. استفاده از کلمه "عطر" در متون فارسی به دلیل زیبایی و جذابیتی که دارد، بسیار رایج است.
بوي خوش، رايحه، شميم، نكهت
perfume, fragrance, aroma, scent, odor, attar, essential oil, redolence, odour
عطر، تعطر، طيب، عبير، شذا
parfüm
parfum
parfüm
perfume
profumo
بوی خوش، غالیه، رایحه و عطر، چیز معطر، رایحه، بو، مادهء عطری، بوی خوش عطر، خوشبویی، پی، ادراک، عطر و بوی، طعم، شهرت، عطرگل سرخ، عطر گل