استعداد
licenseمعنی کلمه استعداد
معنی واژه استعداد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آمادگي، استطاعت، توان، ذوق، شايستگي، قابليت، قريحه، نبوغ | ||
انگلیسی | talent, flair, aptitude, gift, capacity, susceptibility, faculty, predisposition, genius, brilliance, tendency, knack, caliber, ingenuity, liability, property, aptness, verve, art, shift, amplitude, turn, calibre | ||
عربی | المواهب | ||
ترکی | yetenek | ||
فرانسوی | talent | ||
آلمانی | talent | ||
اسپانیایی | talento | ||
ایتالیایی | talento | ||
مرتبط | ژنی، نعمت خدا داده، درون داشت، خوش طبعی، قوه تشخیص، فراست، خصیصه، بویایی، شامه سگ، شایستگی، لیاقت، گنجایش، تمایل طبیعی، میل ذاتی، هدیه، موهبت، کادو، بخشش، عطیه، ظرفیت، مقام، صلاحیت، قابلیت، امادگی، حساسسیت، فروگیری، قوه ذهنی، استادان دانشکده یا دانشگاه، استعداد فکری، میل، تمایل قبلی، نابغه، نبوغ، دماغ، درخشندگی، زیرکی، تابش، برق، گرایش، تمایل، توجه، زمینه، صدای شلاق، مهارت، ابتکار، حقه، زرنگی، کالیبر، قطر گلوله، قطر دهانه تفنگ یا توپ، قوه ابتکار، هوش، امادگی برای اختراع، بدهی، مسئوليت، بدهکاری، دین، شمول، ویژگی، دارایی، خاصیت، مال، خیر، احتمال، ذوق، حرارت، زنده دلی، سبک روحی، هنر، فن، صنعت، استادی، نیرنگ، تغییر، انتقال، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت، دامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، فراوانی، چرخش، گردش، پیچ | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "استعداد" در زبان فارسی به معنای قابلیت یا توانایی ذاتی یک فرد در انجام کاری خاص است. در اینجا قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه و استفادههای صحیح از آن بیان میشود: 1. املای صحیح:
2. کاربرد در جملات:
3. جمع کلمه:
4. حرف اضافه:
5. صفتها و قیدهای مرتبط:
6. استفاده در متون رسمی:
7. ترجمه به زبانهای دیگر:
8. نقل قول:
با رعایت این نکات و قواعد، میتوانید از کلمه استعداد بهصورت صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | استعداد | ||
معادل ابجد | 540 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | 'este'dād | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (اِ تِ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'este'dAd | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی استعداد | ||
پخش صوت |
آمادگي کردن،محيا شدن،آمادگي،آماده شدن کلمه "استعداد" در زبان فارسی به معنای قابلیت یا توانایی ذاتی یک فرد در انجام کاری خاص است. در اینجا قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه و استفادههای صحیح از آن بیان میشود: با رعایت این نکات و قواعد، میتوانید از کلمه استعداد بهصورت صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
آمادگي، استطاعت، توان، ذوق، شايستگي، قابليت، قريحه، نبوغ
talent, flair, aptitude, gift, capacity, susceptibility, faculty, predisposition, genius, brilliance, tendency, knack, caliber, ingenuity, liability, property, aptness, verve, art, shift, amplitude, turn, calibre
المواهب
yetenek
talent
talent
talento
talento
ژنی، نعمت خدا داده، درون داشت، خوش طبعی، قوه تشخیص، فراست، خصیصه، بویایی، شامه سگ، شایستگی، لیاقت، گنجایش، تمایل طبیعی، میل ذاتی، هدیه، موهبت، کادو، بخشش، عطیه، ظرفیت، مقام، صلاحیت، قابلیت، امادگی، حساسسیت، فروگیری، قوه ذهنی، استادان دانشکده یا دانشگاه، استعداد فکری، میل، تمایل قبلی، نابغه، نبوغ، دماغ، درخشندگی، زیرکی، تابش، برق، گرایش، تمایل، توجه، زمینه، صدای شلاق، مهارت، ابتکار، حقه، زرنگی، کالیبر، قطر گلوله، قطر دهانه تفنگ یا توپ، قوه ابتکار، هوش، امادگی برای اختراع، بدهی، مسئوليت، بدهکاری، دین، شمول، ویژگی، دارایی، خاصیت، مال، خیر، احتمال، ذوق، حرارت، زنده دلی، سبک روحی، هنر، فن، صنعت، استادی، نیرنگ، تغییر، انتقال، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت، دامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، فراوانی، چرخش، گردش، پیچ1. املای صحیح:
2. کاربرد در جملات:
3. جمع کلمه:
4. حرف اضافه:
5. صفتها و قیدهای مرتبط:
6. استفاده در متون رسمی:
7. ترجمه به زبانهای دیگر:
8. نقل قول: