غذا
licenseمعنی کلمه غذا
معنی واژه غذا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | خوراك، خوردني، طعام، قوت، مائده | ||
انگلیسی | food,meal,dish,diet,chow,cuisine,nutrition,nourishment,provender,nutriment,aliment,alimentation,nurture,chop,viand,chop-chop | ||
عربی | طعام، غذاء، قوت، أغذية أساسية | ||
ترکی | yiyecek | ||
فرانسوی | nourriture | ||
آلمانی | essen | ||
اسپانیایی | alimento | ||
ایتالیایی | cibo | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) قوانین و اصول نگارشی مرتبط با کلمه "غذا" بهطور کلی به جملهسازی و استفاده صحیح از آن در متون فارسی مربوط میشود. در اینجا به برخی از این نکات اشاره میشود:
با رعایت این نکات میتوانید به شکل بهتری از کلمه "غذا" در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | غذا | ||
معادل ابجد | 1701 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | qazā | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: غِذاء، جمع: اغذیه] | ||
مختصات | (غَ) [ ع . غذاء ] (اِ.) | ||
آواشناسی | qazA | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی غذا | ||
پخش صوت |
شاش شتر قوانین و اصول نگارشی مرتبط با کلمه "غذا" بهطور کلی به جملهسازی و استفاده صحیح از آن در متون فارسی مربوط میشود. در اینجا به برخی از این نکات اشاره میشود: جنس کلمه: "غذا" یک اسم مؤنث است. بنابراین، صفات و ضمایر مؤنث باید با آن توافق داشته باشند. مثلاً: "این غذا خوشمزه است." قیدها و صفات: در استفاده از صفات و قیدها باید به توافق در جنس و تعداد توجه شود. مثلاً: "غذای خوشمزه" یا "غذاهای خوشمزه". ترکیبهای زبانی: در ترکیب کلمه "غذا" با سایر کلمات، باید دقت کنید که ترکیبها معنای دقیقی داشته باشند. مثلاً: "پختن غذا" یا "خوردن غذا". نقطهگذاری: هنگام نوشتن جملات، استفاده صحیح از نقطهها، ویرگولها و سایر علامات نگارشی بسیار مهم است. مثلاً: "غذاهای سنتی ایران؛ شامل کباب، قورمهسبزی و میوه هستند." استفاده در جملات مختلف: بهتر است با استفاده از کلمه "غذا" جملات مختلفی بسازید تا ساختارهای متفاوت جملهسازی را تمرین کنید. مثلاً: با رعایت این نکات میتوانید به شکل بهتری از کلمه "غذا" در نوشتار خود استفاده کنید.
(اسم) آنچه خورده شود و قوام بدن
بدانست خوردني و نوشيدني . جمع :
اغديه . يا غذاي سنگين . خوراکي که
ثقيل باشد غذاي دير هضم . يا غذاي
گران . غذاي سنگين . يا غذاي مريم .
اشاره است با آيه مبارکه و هزي اليک
بجذع النخله تساقط عليک رطبا جنيا
يعني ميوه خدايي و غذاي الهي .
مولوي گويد :
آنکه از جوع البقر بر مي طپيد
همچو مريم ميوه جنت بچيد
بوي قدح از غذاي مريم خوشتر .
خوراك، خوردني، طعام، قوت، مائده
food,meal,dish,diet,chow,cuisine,nutrition,nourishment,provender,nutriment,aliment,alimentation,nurture,chop,viand,chop-chop
طعام، غذاء، قوت، أغذية أساسية
yiyecek
nourriture
essen
alimento
cibo