غضروف
licenseمعنی کلمه غضروف
معنی واژه غضروف
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | cartilage, gristle | ||
عربی | غضروف | ||
ترکی | kıkırdak | ||
فرانسوی | cartilage | ||
آلمانی | knorpel | ||
اسپانیایی | cartílago | ||
ایتالیایی | cartilagine | ||
مرتبط | نرمه استخوان، کرجن، خیشوم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "غضروف" در زبان فارسی به معنای نوعی بافت نرم و الاستیک در بدن است که در محلهای مختلف مانند مفاصل، بینی و گوشها وجود دارد. در مورد قواعد نگارشی و سبک استفاده از این کلمه، نکاتی وجود دارد که رعایت آنها میتواند به بهبود نوشتار شما کمک کند:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "غضروف" بهدرستی و بهطور مؤثری در متون خود استفاده کنید. | ||
واژه | غضروف | ||
معادل ابجد | 2086 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | qozruf | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: غرضوف] (زیستشناسی) | ||
مختصات | (غُ رُ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | qozruf | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی غضروف | ||
پخش صوت |
استخوان نرم وسست که قابل جويدن است کلمه "غضروف" در زبان فارسی به معنای نوعی بافت نرم و الاستیک در بدن است که در محلهای مختلف مانند مفاصل، بینی و گوشها وجود دارد. در مورد قواعد نگارشی و سبک استفاده از این کلمه، نکاتی وجود دارد که رعایت آنها میتواند به بهبود نوشتار شما کمک کند: املا: کلمه "غضروف" به همین صورت نوشته میشود و نباید به شکلهای دیگر مانند "غضرف" یا "غضروفی" تغییر کند مگر در جملات خاص که به اسم وصفی تبدیل شود. تلفظ: تلفظ صحیح کلمه "غضروف" به صورت [ɡhɑzˈruf] است. نحو: این کلمه معمولاً بهعنوان اسم استفاده میشود و میتواند به عنوان فاعل، مفعول و... در جملات به کار رود. مثال: "غضروف مفصلها کمک میکند تا حرکت بهنرمی انجام شود." جمع: جمع کلمه "غضروف" "غضاريف" است. مثال: "در بدن انسان چندین غضروف وجود دارد." کاربردهای علمی: این کلمه در متون علمی، پزشکی و آناتومی بهطور گستردهای مورد استفاده قرار میگیرد. در این متون، دقت در استفاده و توضیح ویژگیها و عملکردهای آن بسیار اهمیت دارد. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "غضروف" بهدرستی و بهطور مؤثری در متون خود استفاده کنید.
cartilage, gristle
غضروف
kıkırdak
cartilage
knorpel
cartílago
cartilagine
نرمه استخوان، کرجن، خیشوم