غلام
licenseمعنی کلمه غلام
معنی واژه غلام
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جوان، طفل، فرزند 2- بنده، چاكر، خادم، خدمتكار، زرخريد، عبد، مستخدم، مملوك، نوكر 3- غلمان | ||
متضاد | ارباب | ||
انگلیسی | slave, bondman, bondservant, lad, peon, serf, galley slave, page, vassal, bondsman, thrall, ghulam | ||
عربی | عبد، رقيق، الكادح، مستعبد، مستعبد بالأعمال الشاقة، استعبد، كدح | ||
ترکی | köle | ||
فرانسوی | esclave | ||
آلمانی | sklave | ||
اسپانیایی | esclavo | ||
ایتالیایی | schiavo | ||
مرتبط | برده، اسیر، زر خرید، رعیت، برده بدون مزد و اجرت، پسر بچه، جوانک، قاصد، پادو، پیک، سرباز پیاوه، پاسبان، زارع بی زمین و فقیر، غلام پاروزن، مزدور، زحمتکش، صفحه، برگ، خانه شاگرد، تبعه، خراجگزار، همبیعت بالرد، کفیل، ضامن، بندگی | ||
واژه | غلام | ||
معادل ابجد | 1071 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | qolām | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: غلمان] | ||
مختصات | (غُ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | qolAm | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی غلام | ||
پخش صوت |
- 1 برنا - 2 ميانه سال از واژگان
دو پهلو - 3 ويپتک مکياز پسري
که به وي مهر ورزند - 4 بلون برده
(اسم) - 1 پسر (از هنگام ولادت تا
هنگام جواني) - 2 کودک شهوت پديد آمده .
- 3 پسري که با وي عشق بازند امرد
- 4 شاگرد تلميذ تربيت يافته
- 5 نوکر بنده عبد مقابل کنيز
جاريه جمع : غلامان . يا غلام پست .
مامور پست که نامه ها و بسته هاي پستي را
توزيع کند . يا غلام پيشخدمت . پيشخدمت
نابالغ از شاهزادگان يا رجال درباري
خدمت شاه مي کرد از قبيل قليان بردن و
آفتابه و گلدان گذاشتن . يا غلام ترک .
غلامي که از نژاد ترکان باشد . يا غلام
خاصه . هر فرداز گروهي از غلامان که در
پشت سر پادشاهان مي ايستادند . يا خانه
زاد . - 1 خانه زاد - 2 غلام يا خدمتکاري
که مخصوصا جهت خدمت شاه در دربار تربيت
مي يافت . يا خانه خواجه سرا . غلامي
زيبا رو که خصي شده ودر خدمت شاه بود
در فارسي بمعناي برده و بنده مي باشد
1- جوان، طفل، فرزند
2- بنده، چاكر، خادم، خدمتكار، زرخريد، عبد، مستخدم، مملوك، نوكر
3- غلمان
ارباب
slave, bondman, bondservant, lad, peon, serf, galley slave, page, vassal, bondsman, thrall, ghulam
عبد، رقيق، الكادح، مستعبد، مستعبد بالأعمال الشاقة، استعبد، كدح
köle
esclave
sklave
esclavo
schiavo
برده، اسیر، زر خرید، رعیت، برده بدون مزد و اجرت، پسر بچه، جوانک، قاصد، پادو، پیک، سرباز پیاوه، پاسبان، زارع بی زمین و فقیر، غلام پاروزن، مزدور، زحمتکش، صفحه، برگ، خانه شاگرد، تبعه، خراجگزار، همبیعت بالرد، کفیل، ضامن، بندگی