غله
licenseمعنی کلمه غله
معنی واژه غله
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | جو، حنط، حنطه، گندم | ||
انگلیسی | grain, corn, cereal | ||
عربی | حبوب، حبة، القمح، بذرة، حبيبة، مزاج، التجزع، شامة، نوع، سطح محبب، طبع، ضرب، إنتزع الشعر عن الجلد، حبب، جزع، قمح | ||
ترکی | tahıl | ||
فرانسوی | grain | ||
آلمانی | getreide | ||
اسپانیایی | grano | ||
ایتالیایی | grano | ||
مرتبط | دانه، حبوبات، ذره، دان، ذرت، دانه ذرت، گیاهان گندمی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "غله" در زبان فارسی به معنای دانههای خوراکی مانند گندم، جو، و ذرت به کار میرود و در قواعد فارسی و نگارشی نکات زیر قابل توجه است:
امیدوارم این نکات به شما در استفاده از کلمه "غله" کمک کند. اگر سوال خاصی درباره کاربرد آن دارید، خوشحال میشوم کمک کنم. | ||
واژه | غله | ||
معادل ابجد | 1035 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | qalle | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: غلَّة، جمع: غِلال و غَلاّت] | ||
مختصات | (غُ لَّ) (اِ.) | ||
آواشناسی | qalle | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی غله | ||
پخش صوت |
مطلق حبوبات و انواع مختلف آنرا گويند کلمه "غله" در زبان فارسی به معنای دانههای خوراکی مانند گندم، جو، و ذرت به کار میرود و در قواعد فارسی و نگارشی نکات زیر قابل توجه است: نوشتار صحیح: کلمه "غله" به همین شکل نوشته میشود و باید توجه داشت که از تلفظ صحیح نیز برخوردار باشد. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه "غَله" است (با "غ" غنی و "ل" لام). جمع بستن: جمع کلمه "غله" به صورت "غلات" خواهد بود. بنابراین اگر بخواهید از کلمه در جمع استفاده کنید، باید به این شکل آن را بکار ببرید. استفاده در جمله: میتوان کلمه "غله" را به آسانی در جملات مختلف به کار برد. مثلاً: «کشورهای مختلف به تولید غلههای متنوع میپردازند.» معانی مترادف: گاهی ممکن است "غله" به محصولات زراعی اشاره داشته باشد و در این صورت باید متوجه بود که معنای این کلمه بسته به سیاق و متن میتواند متفاوت باشد. نکات نگارشی: در نگارش متنهای رسمی و علمی، استفاده از کلمه "غله" باید با دقت انجام شود و از به کار بردن آن در متون غیررسمی و محاورهای به شدت خودداری شود مگر با هدف خاصی. امیدوارم این نکات به شما در استفاده از کلمه "غله" کمک کند. اگر سوال خاصی درباره کاربرد آن دارید، خوشحال میشوم کمک کنم.
جو، حنط، حنطه، گندم
grain, corn, cereal
حبوب، حبة، القمح، بذرة، حبيبة، مزاج، التجزع، شامة، نوع، سطح محبب، طبع، ضرب، إنتزع الشعر عن الجلد، حبب، جزع، قمح
tahıl
grain
getreide
grano
grano
دانه، حبوبات، ذره، دان، ذرت، دانه ذرت، گیاهان گندمی