غلیان
licenseمعنی کلمه غلیان
معنی واژه غلیان
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | انفجار، جوش، جوشش، جوش وخروش، جوشيدن، هيجان | ||
انگلیسی | boiling,seethe,narghile,excitation,ebullition,hookah,excitement,nargileh,hubble-bubble | ||
عربی | غليان، غلى، فوران، مهتاج، الغليان | ||
ترکی | kaynamak | ||
فرانسوی | ébullition | ||
آلمانی | sieden | ||
اسپانیایی | hirviendo | ||
ایتالیایی | bollente | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "غلیان" در زبان فارسی به معنای جوشیدن، سر برآوردن یا طغیان آب مورد استفاده قرار میگیرد و به طور خاص معمولاً در متون ادبی و علمی به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه بر اساس قواعد نگارشی و زبانی فارسی، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
در کل، هنگام نوشتن و استفاده از "غلیان"، دقت کنید که معنی و بافت کلمه را به درستی در نظر بگیرید. | ||
واژه | غلیان | ||
معادل ابجد | 1091 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | qa(e)lyān | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (غَ لَ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | qalayAn | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی غلیان | ||
پخش صوت |
جوشيدن، کلمه "غلیان" در زبان فارسی به معنای جوشیدن، سر برآوردن یا طغیان آب مورد استفاده قرار میگیرد و به طور خاص معمولاً در متون ادبی و علمی به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه بر اساس قواعد نگارشی و زبانی فارسی، میتوان به نکات زیر اشاره کرد: نوشتار صحیح: املای کلمه "غلیان" باید به همین شکل و بدون تغییر نوشته شود. مثالهای کاربردی: استفاده در جملات: میتوانید این کلمه را در جملات مختلف به کار ببرید و سعی کنید با توجه به بافت معنایی جمله از آن استفاده کنید. موارد مشابه: ممکن است کلماتی مشابه مانند "غلیانگر" یا "غلیان شدن" نیز به کار روند که هر کدام معانی خاص خود را دارند و باید به درستی در بافتهای مختلف استفاده شوند. در کل، هنگام نوشتن و استفاده از "غلیان"، دقت کنید که معنی و بافت کلمه را به درستی در نظر بگیرید.
حالت مايعي است که بر اثر حرارت شروع بتبخير
مي کند، چنانکه مايع حرکت مي کند و صدائي از آن
بسبب صعود حبابهاي بخار از قسمت مجاور کانون حرارت به
سطح مايع بگوش مي رسد
انفجار، جوش، جوشش، جوش وخروش، جوشيدن، هيجان
boiling,seethe,narghile,excitation,ebullition,hookah,excitement,nargileh,hubble-bubble
غليان، غلى، فوران، مهتاج، الغليان
kaynamak
ébullition
sieden
hirviendo
bollente