فارغ
licenseمعنی کلمه فارغ
معنی واژه فارغ
                            
                            
                             
                            fāreq 
                        
                        
                          finished
                                     |
                           
                    فارغ
                            مترادف:
                            1- آزاد، آسوده، خلاص، راحت، رها، شاد، فارغ البال، نجات 
2- پرداخته، سترده 
3- بي خبر 
4- بي نياز، مستغني 
5- تهي، خالي 
6- زائو، زاييده
                          
                        
                         
                         نمایش تصویر
                        
                        
               
                اطلاعات بیشتر واژه
                                          ترکیب:
                                            (اسم، صفت) [عربی] 
                                        
                                        
                                        
                                           مختصات:
                                          (رِ) [ ع . ] 
                                        
 
                                          الگوی تکیه:
                                            WS
                                        
                                        
                                        
                                           نقش دستوری:
                                          صفت
                                        
 
                                          آواشناسی:
                                            fAreq
                                        
                                        
                                        
                                           منبع:
                                          فرهنگ فارسی هوشیار
                                        
 
                                          معادل ابجد:
                                            1281
                                        
                                        
                                        
                                           شمارگان هجا:
                                          2
                                        
                    دیگر زبان ها
                
                
                انگلیسی
                finished
ترکی
                bitti
فرانسوی
                fini
آلمانی
                fertig
اسپانیایی
                finalizado
ایتالیایی
                finito
عربی
                خريج | متخرج , درج , حامل شهادة جامعية , أنبوبة مدرجة , ذو علاقة بالدراسات العليا , تدرج , تخرج من جامعة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "فارغ" در زبان فارسی به معنای رهایی، آزاد بودن، و عدم مشغله است. این کلمه به طور معمول به عنوان صفت یا قید استفاده میشود. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
1. نحوه نگارش:
- کلمه "فارغ" به همین شکل نوشته میشود و از حروف فارسی (ف، ا، ر، غ) تشکیل شده است.
 
2. معانی:
- فارغ التحصیل: به معنای کسی که تحصیلاتش را به پایان رسانده است.
 - فارغ بودن: به معنی عدم مشغله یا دغدغه.
 
3. استفاده در جملات:
- "من فارغ التحصیل دانشگاه تهران هستم."
 - "او بعد از مدرسه، فارغ از همهی نگرانیها، به پارک رفت."
 
4. قواعد دستوری:
- کلمه "فارغ" میتواند به عنوان صفت قبل از اسم بیاید: "دانشجوی فارغ".
 - همچنین میتواند در ترکیبهای مختلفی استفاده شود: "فارغ از"، "فارغ التحصیل"، و غیره.
 
5. پیشوند و پسوند:
- میتوان به کلمه "فارغ" پسوندهایی اضافه کرد: مثل "فارغالتحصیل" که به معنی کسی است که دوره تحصیل خود را به پایان رسانده است.
 
6. جملات شرطی:
- "اگر فارغ از دغدغهها باشی، میتوانی بهتر فکر کنی."
 
با توجه به این نکات، امیدوارم اطلاعات مفیدی درباره کلمه "فارغ" ارائه شده باشد. اگر سوال خاصی دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری هستید، خوشحال میشوم کمک کنم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
 - او پس از چهار سال تلاش و مطالعه، بالاخره فارغالتحصیل شد و در مراسم جشن دانشآموختگی شرکت کرد.
 - فارغ از نگرانیهای روزمره، او تصمیم گرفت چند روزی را به سفر برود و استراحت کند.
 - بعد از فارغ شدن از دورهی دانشگاه، به دنبال پیدا کردن شغف و علاقهاش در بازار کار بود.
 
