فراش
licenseمعنی کلمه فراش
معنی واژه فراش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پيشخدمت، پيشكار، خدمتگزار، مستخدم، ملازم، نوكر 2- فرش باف 3- پيك، نامه رسان | ||
انگلیسی | bed, footman, mattress, servant, lackey, wife, apparitor, lacquey, guard of the ka'beh in Mecca, sergeant-at-arms, frash | ||
عربی | قاع، حشية، مضجع، مسكبة، سحن، صد، ضرب، قرع، نبض، هزم، شاطر، غرس في مسكبة، ترنح، سرير | ||
ترکی | yatak | ||
فرانسوی | matelas | ||
آلمانی | matratze | ||
اسپانیایی | colchón | ||
ایتالیایی | materasso | ||
مرتبط | بستر، رختخواب، کف، باغچه، خوابگاه، شاطر، نوکر، پادو، جلو دار، تشک، بنده، خادم، خدمتکار، زن، خانم، زوجه، عیال، چاووش، مامور اجراء، مامور اجرا، فر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "فراش" در زبان فارسی معانی متفاوتی دارد و بستگی به سیاق جمله میتواند به معانی مختلفی به کار برود. در زیر به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
همچنین مهم است که در نگارش به تلفظ صحیح و نوع نوشتار (فارسی و عربی) نیز توجه داشته باشید. | ||
واژه | فراش | ||
معادل ابجد | 581 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | fe(a)rāš | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: فِراش] [قدیمی] | ||
مختصات | (فِ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | farrAS | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی فراش | ||
پخش صوت |
آنچه گسترده ميشود و بر آن ميخوابند کلمه "فراش" در زبان فارسی معانی متفاوتی دارد و بستگی به سیاق جمله میتواند به معانی مختلفی به کار برود. در زیر به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم: معنی کلمه: نقطه گذاری: قواعد صرفی: استفاده در جملات: همچنین مهم است که در نگارش به تلفظ صحیح و نوع نوشتار (فارسی و عربی) نیز توجه داشته باشید.
1- پيشخدمت، پيشكار، خدمتگزار، مستخدم، ملازم، نوكر
2- فرش باف
3- پيك، نامه رسان
bed, footman, mattress, servant, lackey, wife, apparitor, lacquey, guard of the ka'beh in Mecca, sergeant-at-arms, frash
قاع، حشية، مضجع، مسكبة، سحن، صد، ضرب، قرع، نبض، هزم، شاطر، غرس في مسكبة، ترنح، سرير
yatak
matelas
matratze
colchón
materasso
بستر، رختخواب، کف، باغچه، خوابگاه، شاطر، نوکر، پادو، جلو دار، تشک، بنده، خادم، خدمتکار، زن، خانم، زوجه، عیال، چاووش، مامور اجراء، مامور اجرا، فر