فرزند
license
98
1667
100
معنی کلمه فرزند
معنی واژه فرزند
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آقازاده، اولاد، بچه، پور، رود، زاد، زاده، سليل، صبي، غلام، نسل، نورچشم، ولد | ||
متضاد | پدر | ||
انگلیسی | child, son, offspring, daughter, progeny, scion, issue, root, offset, shoot, sprout, produce, mac- | ||
عربی | طفل، طفلة، ابن، ابنة، قاصر، غلام، ثمرة، إنتاج، غر، بنت | ||
ترکی | çocuk | ||
فرانسوی | enfant | ||
آلمانی | kind | ||
اسپانیایی | niño | ||
ایتالیایی | bambino | ||
مرتبط | کودک، طفل، خردسال، پسر، سلاله، دختر، دودمان، اخلاف، قلمه، نهال، ترکه، شماره، موضوع، نشریه، نسخه، عمل، ریشه، پایه، اصل، عنصر، افست، چاپ افست، انحراف، چین، نقطه شروع مسابقه، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، جوانه، شاخه، محصول | ||
واژه | فرزند | ||
معادل ابجد | 341 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | farzand | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: frazand] | ||
مختصات | (فَ زَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | farzand | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی فرزند | ||
پخش صوت |
ولد، نسل، پسرودختر، هر دو را گويند
آقازاده، اولاد، بچه، پور، رود، زاد، زاده، سليل، صبي، غلام، نسل، نورچشم، ولد
پدر
child, son, offspring, daughter, progeny, scion, issue, root, offset, shoot, sprout, produce, mac-
طفل، طفلة، ابن، ابنة، قاصر، غلام، ثمرة، إنتاج، غر، بنت
çocuk
enfant
kind
niño
bambino
کودک، طفل، خردسال، پسر، سلاله، دختر، دودمان، اخلاف، قلمه، نهال، ترکه، شماره، موضوع، نشریه، نسخه، عمل، ریشه، پایه، اصل، عنصر، افست، چاپ افست، انحراف، چین، نقطه شروع مسابقه، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، جوانه، شاخه، محصول