فرع
licenseمعنی کلمه فرع
معنی واژه فرع
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- شاخه، شعبه 2- تنزيل، ربح، سود، نزول 3- اثر، محصول، نتيجه | ||
متضاد | اصل | ||
انگلیسی | branch,interest,corollary,offshoot,consequence,secondary matter | ||
عربی | الفرعية | ||
ترکی | alt | ||
فرانسوی | sous | ||
آلمانی | sub | ||
اسپانیایی | sub | ||
ایتالیایی | sub | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "فرع" در زبان فارسی به معنای "شاخه" یا "زیرمجموعه" است و در زمینههای مختلفی از جمله علم، ریاضیات، و اندیشههای فلسفی به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی مرتبط با آن، نکات زیر را در نظر بگیرید:
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "فرع" را به شکل درستی در نوشتهها و سخنرانیهای خود به کار ببرید. | ||
واژه | فرع | ||
معادل ابجد | 350 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | far' | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: فروع] | ||
مختصات | (فَ رْ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | far' | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی فرع | ||
پخش صوت |
خلاف اصل و آن نام چيزي است که بر غير خود مبني کلمه "فرع" در زبان فارسی به معنای "شاخه" یا "زیرمجموعه" است و در زمینههای مختلفی از جمله علم، ریاضیات، و اندیشههای فلسفی به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی مرتبط با آن، نکات زیر را در نظر بگیرید: اصطلاحات و تعاریف: هنگام استفاده از کلمه "فرع"، بهتر است مشخص کنید که در چه زمینهای از آن استفاده میکنید؛ به عنوان مثال، در ریاضیات میتوانید در مورد "فرع یک معادله" صحبت کنید. جنس کلمه: فرع در فارسی یک اسم مؤنث است و لذا در جملات باید با ضمایر و صفات مؤنث هماهنگ باشد. مثلاً: "این فرع مهمی است." جمع کلمه: جمع کلمه "فرع" به صورت "فروع" است. برای مثال: "فروع این نظریه بسیار متنوع هستند." نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "فرع" را به شکل درستی در نوشتهها و سخنرانیهای خود به کار ببرید.
باشد، شاخه ، سود پول
1- شاخه، شعبه
2- تنزيل، ربح، سود، نزول
3- اثر، محصول، نتيجه
اصل
branch,interest,corollary,offshoot,consequence,secondary matter
الفرعية
alt
sous
sub
sub
sub