فرمان
licenseمعنی کلمه فرمان
معنی واژه فرمان
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- امر، امريه، توقيع، حكم، دستور، رقم، سفارش، طغرا، فرمايش، منشور 2- رل، سكان 3- اجازه، پته، پروانه، فته | ||
انگلیسی | command,decree,order,steering wheel,edict,mandate,commandment,word,handlebar,ordinance,instruction,charter,precept,errand,sanction,commission,bill,institute,ordonnance,rescript | ||
عربی | يأمر | ||
ترکی | emretmek | ||
فرانسوی | commande | ||
آلمانی | befehl | ||
اسپانیایی | dominio | ||
ایتالیایی | comando | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "فرمان" در زبان فارسی دارای کاربردها و معانی مختلفی است و در نگارش و قواعد مرتبط با آن نکات زیر قابل توجه است:
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "فرمان" در نگارشهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | فرمان | ||
معادل ابجد | 371 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | farmān | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: farmān، جمع: فرامین] ‹پرمان› | ||
مختصات | (فَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | farmAn | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی فرمان | ||
پخش صوت |
حکم، امر، دستور کلمه "فرمان" در زبان فارسی دارای کاربردها و معانی مختلفی است و در نگارش و قواعد مرتبط با آن نکات زیر قابل توجه است: معنی: فرمان به معنای دستور، فرماندهی یا حکمی است که از سوی مقام بالاتر صادر میشود. در برخی موارد به معنی وسیلهای برای هدایت (مانند فرمان خودرو) نیز به کار میرود. صرف و انصرف: استفاده در جملات: نگارش: با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "فرمان" در نگارشهای خود استفاده کنید.
1- امر، امريه، توقيع، حكم، دستور، رقم، سفارش، طغرا، فرمايش، منشور
2- رل، سكان
3- اجازه، پته، پروانه، فته
command,decree,order,steering wheel,edict,mandate,commandment,word,handlebar,ordinance,instruction,charter,precept,errand,sanction,commission,bill,institute,ordonnance,rescript
يأمر
emretmek
commande
befehl
dominio
comando