فرمانده
licenseمعنی کلمه فرمانده
معنی واژه فرمانده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آمر 2- امير، سالار، سپهسالار، سردار، سركرده، سرلشكر | ||
متضاد | فرمانبر | ||
انگلیسی | commander, chief, leader, commandant, admiral, prefect, monarch, commander-in-chief | ||
عربی | قائد، آمر، قائد عسكري، ضابط في البحرية، القائد | ||
ترکی | komutan | ||
فرانسوی | le commandant | ||
آلمانی | der kommandant | ||
اسپانیایی | el comandante | ||
ایتالیایی | il comandante | ||
مرتبط | رئیس، تخماق، ضابط، فرمانفرما، فرمانروا، سر، پیشرو، سید، رهبر، رئيس، پیشوا، راهنما، راس، افسر فرمانده، دریاسالار، امیرالبحر، عالی ترین افسرنیروی دریایی، بخشدار، افسر ارشد، پادشاه، سلطان، شهریار، فرمانروای مطلق، مرد کلاهدار، سپهبد، خیلباش | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "فرمانده" از نظر قواعد فارسی و نگارشی به شرح زیر است:
در نهایت، "فرمانده" یک اصطلاح مهم و پرکاربرد در زبان فارسی است که به دلایل مختلف در متون مختلف با معانی و مفهومهای گوناگون به کار میرود. | ||
واژه | فرمانده | ||
معادل ابجد | 380 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | farmāndeh | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) | ||
مختصات | ( ~ . دِ) (ص فا.) | ||
آواشناسی | farmAndeh | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی فرمانده | ||
پخش صوت |
کسي که حکم و فرمان ميدهد و امر ميکند کلمه "فرمانده" از نظر قواعد فارسی و نگارشی به شرح زیر است: ساختار کلمه: "فرمانده" یک کلمه مرکب است که از دو بخش "فرمان" و "ده" تشکیل شده است. "فرمان" به معنای دستوری است که صادر میشود و "ده" به معنای کسی است که آن فرمان را میدهد. نوع کلمه: "فرمانده" یک اسم است و به شخصی اشاره دارد که مسئولیت یا سمت رهبری و هدایت یک گروه یا واحدی را بر عهده دارد. جمعسازی: جمع "فرمانده" "فرماندهان" یا "فرماندهها" است. در نوشتار رسمی بهتر است از "فرماندهان" استفاده شود. نقطهگذاری: این کلمه در جملات باید به درستی و در جای مناسب خود قرار گیرد. معمولاً در جملات خبری، این کلمه بعد از فعل قرار میگیرد. اصطلاحات مرتبط: در زبان فارسی، اصطلاحات و عبارات مختلفی با کلمه "فرمانده" وجود دارد، مانند "فرماندهی" (فرآیند یا عمل رهبری) و "فرماندهی واحد" (رهبری یک گروه خاص). مورد استفاده: این کلمه در متون نظامی، مدیریتی، اجتماعی و آموزش و پرورش به وفور استفاده میشود. در نهایت، "فرمانده" یک اصطلاح مهم و پرکاربرد در زبان فارسی است که به دلایل مختلف در متون مختلف با معانی و مفهومهای گوناگون به کار میرود.
1- آمر
2- امير، سالار، سپهسالار، سردار، سركرده، سرلشكر
فرمانبر
commander, chief, leader, commandant, admiral, prefect, monarch, commander-in-chief
قائد، آمر، قائد عسكري، ضابط في البحرية، القائد
komutan
le commandant
der kommandant
el comandante
il comandante
رئیس، تخماق، ضابط، فرمانفرما، فرمانروا، سر، پیشرو، سید، رهبر، رئيس، پیشوا، راهنما، راس، افسر فرمانده، دریاسالار، امیرالبحر، عالی ترین افسرنیروی دریایی، بخشدار، افسر ارشد، پادشاه، سلطان، شهریار، فرمانروای مطلق، مرد کلاهدار، سپهبد، خیلباش