فساد
licenseمعنی کلمه فساد
معنی واژه فساد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- الواطي، بي عفتي، بي ناموسي، تبهكاري، عياشي، فجور، فسق، هرزگي 2- بدي، تباهي، خدشه، خرابي، خلل، شرارت، عيب، نادرستي، ناشايست 3- آشوب، اغتشاش، بي نظمي، تفتين، خرابكاري، شر، شغب، شورش، فتنه، فتنه انگيزي، مفسده جويي 4- عفونت | ||
انگلیسی | corruption, decadence, depravity, decay, immorality, vice, degeneration, putrefaction, degeneracy, spoil, turpitude, debauchery, fornication, invalidity, dissolution, decline, depravation, harlotry, mortification, putrescence, vitiation, necrosis | ||
عربی | فساد، رشوة، تعفن، فساد أخلاقي | ||
ترکی | yolsuzluk | ||
فرانسوی | la corruption | ||
آلمانی | korruption | ||
اسپانیایی | corrupción | ||
ایتالیایی | corruzione | ||
مرتبط | انحراف، چرک، انحطاط، زوال، تنزل، آغاز ویرانی، تباهی، هرزگی، بدکرداری، بدکارگی، پوسیدگی، خرابی، بد اخلاقی، گناه، عیب، بدی، منگنه، تعفن، گندیدگی، غنیمت، تاراج، یغما، سودباداورده، پستی، دلواپسی، دنايت ذاتی، خاتوله، عیاشی، میگساری، فساد اخلاق، جنده بازی، زناء، فاحشهبازی، بطلان، عدماعتبار، بی اساسی، حل، فسخ، تجزیه، از هم پاشیدگی، کاهش، سقوط، مصیبت، بد نامی، فاحشگی، فحشاء، ریاضت، رنج، خجلت، سرافکندگی، تباه سازی، معیوب سازی، ابطال، بافت مردگی، مردگی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "فساد" در زبان فارسی به مفهوم فساد، بینظمی، ناهنجاری یا فساد اخلاقی و اجتماعی به کار میرود. برای نگارش صحیح و استفاده مناسب از این کلمه، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
با رعایت این نکات، میتوان بهطور مؤثری از کلمه "فساد" در نگارش فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | فساد | ||
معادل ابجد | 145 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | fa(e)sād | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: فَساد] | ||
مختصات | (فَ یا فِ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | fesAd | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی فساد | ||
پخش صوت |
تباه شدن، تباهي، بستم گرفتن مال کسي را کلمه "فساد" در زبان فارسی به مفهوم فساد، بینظمی، ناهنجاری یا فساد اخلاقی و اجتماعی به کار میرود. برای نگارش صحیح و استفاده مناسب از این کلمه، میتوان به نکات زیر توجه کرد: نحوه نوشتن: کلمه "فساد" به صورت صحیح و بدون هیچگونه تلفظ یا نوشتاری اشتباه باید نگاشته شود. جایگاه کلمه در جمله: "فساد" میتواند به عنوان اسم در نقشهای مختلف جمله قرار بگیرد، به عنوان مثال: ترکیبها و عبارات مرتبط: میتوان "فساد" را در ترکیبهای مختلفی به کار برد: استفاده از صفات: برای توصیف "فساد"، میتوان از صفات مختلفی استفاده کرد: نگارش صحیح: در متونی که نیاز به نگارش رسمی دارند، باید به اصول نگارشی همچون استفاده از نقطهگذاری صحیح و عدم به کار بردن زبان محاورهای توجه شود. با رعایت این نکات، میتوان بهطور مؤثری از کلمه "فساد" در نگارش فارسی استفاده کرد.
1- الواطي، بي عفتي، بي ناموسي، تبهكاري، عياشي، فجور، فسق، هرزگي
2- بدي، تباهي، خدشه، خرابي، خلل، شرارت، عيب، نادرستي، ناشايست
3- آشوب، اغتشاش، بي نظمي، تفتين، خرابكاري، شر، شغب، شورش، فتنه، فتنه انگيزي، مفسده جويي
4- عفونت
corruption, decadence, depravity, decay, immorality, vice, degeneration, putrefaction, degeneracy, spoil, turpitude, debauchery, fornication, invalidity, dissolution, decline, depravation, harlotry, mortification, putrescence, vitiation, necrosis
فساد، رشوة، تعفن، فساد أخلاقي
yolsuzluk
la corruption
korruption
corrupción
corruzione
انحراف، چرک، انحطاط، زوال، تنزل، آغاز ویرانی، تباهی، هرزگی، بدکرداری، بدکارگی، پوسیدگی، خرابی، بد اخلاقی، گناه، عیب، بدی، منگنه، تعفن، گندیدگی، غنیمت، تاراج، یغما، سودباداورده، پستی، دلواپسی، دنايت ذاتی، خاتوله، عیاشی، میگساری، فساد اخلاق، جنده بازی، زناء، فاحشهبازی، بطلان، عدماعتبار، بی اساسی، حل، فسخ، تجزیه، از هم پاشیدگی، کاهش، سقوط، مصیبت، بد نامی، فاحشگی، فحشاء، ریاضت، رنج، خجلت، سرافکندگی، تباه سازی، معیوب سازی، ابطال، بافت مردگی، مردگی