قاب
licenseمعنی کلمه قاب
معنی واژه قاب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- چارچوب، چهارچوب، كادر 2- دوري، سيني، طبق 3- قاپ، كعب 4- جلد، غلاف، محفظه 5- اندازه، مقدار | ||
انگلیسی | frame, case, plate, pan, patina, patine, the frame | ||
عربی | إطار، هيكل، جسد، مزاج، تلفيق تهمة، تهمة، قامة، حالة نفسية، المساحة المطوقة، نبذة صحفية، صورة كاملة عن، صورة من صور فيلم سينمائي، وظيفة، أطر، شكل، وضع، ضبط، استنبط، صاغ، فرغ في قالب، تناسق مع، ركب، أحاط | ||
ترکی | çerçeve | ||
فرانسوی | le cadre | ||
آلمانی | der rahmen | ||
اسپانیایی | el marco | ||
ایتالیایی | la cornice | ||
مرتبط | اسکلت، ساختمان، تنه، مورد، پرونده، حالت، قضیه، صفحه، بشقاب، پلاک، لوح، لوحه، ماهی تابه، کفه، جمجمه، کفه ترازو، روغن داغکن، زنگار، زنگ مفرغ، جرم سبز | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "قاب" در زبان فارسی به معانی مختلفی به کار میرود و میتواند به عنوان اسم یا فعل استفاده شود. در اینجا برخی نکات نگارشی و قواعد مربوط به کلمه "قاب" آورده شده است: 1. معنی و کاربرد:
2. قواعد نگارشی:
3. صرف و تصریف:
4. مثالهای کاربردی:
5. استفاده در جملات:
نکات دیگر:
لطفاً اگر سوال خاصی درباره این کلمه یا کاربردهای آن دارید، بفرمایید! | ||
واژه | قاب | ||
معادل ابجد | 103 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | qāb | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [مٲخوذ از عربی: کعب] ‹قاپ› | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | qAb | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قاب | ||
پخش صوت |
- 1 خوردن - 2 نوشيدن کلمه "قاب" در زبان فارسی به معانی مختلفی به کار میرود و میتواند به عنوان اسم یا فعل استفاده شود. در اینجا برخی نکات نگارشی و قواعد مربوط به کلمه "قاب" آورده شده است: لطفاً اگر سوال خاصی درباره این کلمه یا کاربردهای آن دارید، بفرمایید!
از ((کعب)) تازي - 1 بجول
بژول در کوژک پاي - 2 مرزا
چاربر چارچوب فرواز - 3 دورک
ترکي - 1 آوند - 2 خوانچه
- 3 نايم پوشه پوش
ترکي بنگريد به قاب ترکي
1- چارچوب، چهارچوب، كادر
2- دوري، سيني، طبق
3- قاپ، كعب
4- جلد، غلاف، محفظه
5- اندازه، مقدار
frame, case, plate, pan, patina, patine, the frame
إطار، هيكل، جسد، مزاج، تلفيق تهمة، تهمة، قامة، حالة نفسية، المساحة المطوقة، نبذة صحفية، صورة كاملة عن، صورة من صور فيلم سينمائي، وظيفة، أطر، شكل، وضع، ضبط، استنبط، صاغ، فرغ في قالب، تناسق مع، ركب، أحاط
çerçeve
le cadre
der rahmen
el marco
la cornice
اسکلت، ساختمان، تنه، مورد، پرونده، حالت، قضیه، صفحه، بشقاب، پلاک، لوح، لوحه، ماهی تابه، کفه، جمجمه، کفه ترازو، روغن داغکن، زنگار، زنگ مفرغ، جرم سبز1. معنی و کاربرد:
2. قواعد نگارشی:
3. صرف و تصریف:
4. مثالهای کاربردی:
5. استفاده در جملات:
نکات دیگر: