قالب
licenseمعنی کلمه قالب
معنی واژه قالب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- شكل، طرح، فرم، هيئت، 2- ، بدن، تن، كالبد 3- ، قطع 4- بوته زرگري | ||
انگلیسی | format, template, mold, cast, model, case, cake, mandrel, size, standard, mandril, pat, ingot, mould | ||
عربی | شكل، تصميم، بنية، حجم | ||
ترکی | biçim | ||
فرانسوی | format | ||
آلمانی | format | ||
اسپانیایی | formato | ||
ایتالیایی | formato | ||
مرتبط | اندازه شکل، هیئت، نسبت، الگو، کپک، کپک قارچی، کالبد، کپرک، گچ گیری، مهره ریزی، طاساندازی، مدل، نمونه، سرمشق، پیکر، مورد، پرونده، حالت، محفظه، قضیه، کیک، قرص، سنبه، مرغک، اندازه، سایز، مقدار، میزان، قد، استاندارد، معیار، شعار، نمونه قبول شده، چونه، دست زدن اهسته، شمش، خشت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "قالب" در زبان فارسی به چند معنی و کاربرد مختلف به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه در نوشتار فارسی، لازم است به نکات زیر توجه کنید:
این نکات به شما کمک میکند تا از کلمه "قالب" به درستی استفاده کنید و نگارشی صحیح داشته باشید. | ||
واژه | قالب | ||
معادل ابجد | 133 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | qāleb | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: قوالب] ‹کالب› | ||
مختصات | (علم عروض ) | ||
آواشناسی | qAleb | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قالب | ||
پخش صوت |
شکل و هيات، کالبد، کلمه "قالب" در زبان فارسی به چند معنی و کاربرد مختلف به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه در نوشتار فارسی، لازم است به نکات زیر توجه کنید: نحوه نوشتار: معانی: نحوه به کارگیری: قواعد نگارشی: این نکات به شما کمک میکند تا از کلمه "قالب" به درستی استفاده کنید و نگارشی صحیح داشته باشید.
ظرفي خالي که جسمي شکل پذير را در آن نهاده بصورت
فضاي آن ظرف در آورند
1- شكل، طرح، فرم، هيئت،
2- ، بدن، تن، كالبد
3- ، قطع
4- بوته زرگري
format, template, mold, cast, model, case, cake, mandrel, size, standard, mandril, pat, ingot, mould
شكل، تصميم، بنية، حجم
biçim
format
format
formato
formato
اندازه شکل، هیئت، نسبت، الگو، کپک، کپک قارچی، کالبد، کپرک، گچ گیری، مهره ریزی، طاساندازی، مدل، نمونه، سرمشق، پیکر، مورد، پرونده، حالت، محفظه، قضیه، کیک، قرص، سنبه، مرغک، اندازه، سایز، مقدار، میزان، قد، استاندارد، معیار، شعار، نمونه قبول شده، چونه، دست زدن اهسته، شمش، خشت