قباق
licenseمعنی کلمه قباق
معنی واژه قباق
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | القبيلة | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "قباق" به طور خاص در زبان فارسی معنای دقیقی ندارد و ممکن است اشتباه املایی یا نوشتاری باشد. درصورتیکه منظور شما کلمه دیگری است یا به عبارتی خاص اشاره دارید، لطفاً توضیحات بیشتری بدهید تا بتوانم بهتر کمک کنم. در زبان فارسی، قواعد نگارشی شامل اصولی است که به نگارش صحیح جملات کمک میکند. برخی از این قواعد شامل موارد زیر است:
اگر سوال خاصی در مورد نگارش یا قواعد مربوط به یک کلمه خاص دارید، لطفاً بفرمایید تا به آن پرداخته شود. | ||
واژه | قباق | ||
معادل ابجد | 203 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | qabāq | ||
ترکیب | (اسم) [ترکی] [قدیمی] | ||
مختصات | (قَ) [ تر. ] (اِ.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قباق | ||
پخش صوت |
دار آماج چوبي بلند که در ميدان کلمه "قباق" به طور خاص در زبان فارسی معنای دقیقی ندارد و ممکن است اشتباه املایی یا نوشتاری باشد. درصورتیکه منظور شما کلمه دیگری است یا به عبارتی خاص اشاره دارید، لطفاً توضیحات بیشتری بدهید تا بتوانم بهتر کمک کنم. در زبان فارسی، قواعد نگارشی شامل اصولی است که به نگارش صحیح جملات کمک میکند. برخی از این قواعد شامل موارد زیر است: اگر سوال خاصی در مورد نگارش یا قواعد مربوط به یک کلمه خاص دارید، لطفاً بفرمایید تا به آن پرداخته شود.
بر افرازند و بالاي آن انگله اي زرين
بياويزند و سوار آن را نشانه گيرند و
هر کس که تيز از انگله گذراند
انگله از او باشد
(اسم) چوبي بلند و عظيم که در
ميان ميدانها نصب کنند و بر فراز
- آن حلقه اي از طلا يا نقره وضع
نمايند و سواران از يک جانب ميدان اسب
دوانيده بپاي قباق که رسند همچنان
که اسب در دويدن است تير در کمان نهاده
حواله حلقه کنند و هر کس که آن حلقه
را بهتر زند حلقه از آن او باشد .
القبيلة