قبلی
license
98
1667
100
معنی کلمه قبلی
معنی واژه قبلی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آخري، پيشيين، سابق، قديمي | ||
متضاد | بعدي | ||
انگلیسی | previous, prior, former, past, foregone, fore, quondam, aforetime | ||
عربی | سابق، مسبق، متقدم، سالف، ماض، سابق لأوانه | ||
ترکی | öncesi | ||
فرانسوی | précédent | ||
آلمانی | vorherige | ||
اسپانیایی | anterior | ||
ایتالیایی | precedente | ||
مرتبط | پیشین، جلوتر، سابقی، اسبقی، مقدم، از پیش، اسبق، اولی، قبل، پیشی، گذشته، قدیمی، ماقبل، ماورای، پیش، جلوی، مربوط به چندی قبل، پیش تر | ||
واژه | قبلی | ||
معادل ابجد | 142 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نقش دستوری | صفت | ||
آواشناسی | qabli | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قبلی | ||
پخش صوت |
- 1 آناميتي - 2 نيمروز (جنوب)
(صفت) - 1 منسوب است به قبله - 2 طرف
جنوب .
آخري، پيشيين، سابق، قديمي
بعدي
previous, prior, former, past, foregone, fore, quondam, aforetime
سابق، مسبق، متقدم، سالف، ماض، سابق لأوانه
öncesi
précédent
vorherige
anterior
precedente
پیشین، جلوتر، سابقی، اسبقی، مقدم، از پیش، اسبق، اولی، قبل، پیشی، گذشته، قدیمی، ماقبل، ماورای، پیش، جلوی، مربوط به چندی قبل، پیش تر