اسهال
licenseمعنی کلمه اسهال
معنی واژه اسهال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | شكمروش، لينتمزاج | ||
متضاد | قبض | ||
انگلیسی | diarrhea, runs, flux, squirt, diarrhoea | ||
عربی | الإسهال، الاسهال، إسهال | ||
ترکی | ishal | ||
فرانسوی | diarrhée | ||
آلمانی | durchfall | ||
اسپانیایی | diarrea | ||
ایتالیایی | diarrea | ||
مرتبط | شار، ریزش، مد، سیل، سیلان، سرنگ، اب دزدک، فواره کوچک، اب پران، ادم بیشرم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «اسهال» در زبان فارسی به معنای خروج مدفوع watery و مکرر از بدن است و به موضوعاتی از قبیل پزشکی و بهداشت مرتبط میشود. در نوشتن و به کار بردن این کلمه، رعایت قواعد زیر مهم است:
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه «اسهال» را به درستی و به شیوهای مؤدبانه در نوشتهها و گفتوگوهای خود به کار ببرید. | ||
واژه | اسهال | ||
معادل ابجد | 97 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'eshāl | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) | ||
مختصات | ( اِ ) [ ع . ] (اِمص .) | ||
آواشناسی | 'eshAl | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اسهال | ||
پخش صوت |
شکم راندن توسط دارو،شکم روش، کلمه «اسهال» در زبان فارسی به معنای خروج مدفوع watery و مکرر از بدن است و به موضوعاتی از قبیل پزشکی و بهداشت مرتبط میشود. در نوشتن و به کار بردن این کلمه، رعایت قواعد زیر مهم است: نوشتار صحیح: کلمه «اسهال» به صورت صحیح و بدون هیچ گونه تغییر ظاهری باید نوشته شود. از نوشتن آن به صورتهای غیررسمی یا اشتباه خودداری شود. تلفظ: تلفظ صحیح کلمه «اسهال» به صورت «es-hāl» میباشد. جملهسازی: از این کلمه در جملات به صورت صحیح استفاده کنید. به عنوان مثال: مفاهیم مرتبط: از آنجایی که «اسهال» به موضوع سلامتی مرتبط است، میتوانید از واژگان مرتبط مانند «بیماری»، «درمان»، «غذا» و غیره در جملات خود استفاده کنید. بکارگیری در متنهای رسمی: در متنهای علمی، پزشکی یا سایر متون رسمی، استفاده از کلمه «اسهال» باید با دقت و درContext مربوطه انجام شود. با رعایت این نکات، میتوانید کلمه «اسهال» را به درستی و به شیوهای مؤدبانه در نوشتهها و گفتوگوهای خود به کار ببرید.
نام مريضي ميباشد که فضولات معده پي درپي وبه شکل
مايع جاري ميشود،بيرون روي
شكمروش، لينتمزاج
قبض
diarrhea, runs, flux, squirt, diarrhoea
الإسهال، الاسهال، إسهال
ishal
diarrhée
durchfall
diarrea
diarrea
شار، ریزش، مد، سیل، سیلان، سرنگ، اب دزدک، فواره کوچک، اب پران، ادم بیشرم