قلب
licenseمعنی کلمه قلب
معنی واژه قلب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- دل، فواد 2- باطن خاطر، ذهن 3- بدل، تقلبي، شهروا، قلابي، ناسره 4- مركز، ميان، وسط 5- تقلب 6- تحريف | ||
انگلیسی | heart, midst, anagram, brassy, counterfeit, spurious, suppositious | ||
عربی | قلب، لب، محور، فؤاد، ذاكرة، عواطف، شخصية المرء، ضمير وجدان | ||
ترکی | kalp | ||
فرانسوی | cœur | ||
آلمانی | herz | ||
اسپانیایی | corazón | ||
ایتالیایی | cuore | ||
مرتبط | مرکز، جوهر، ضمیر، رشادت، قسمت وسط، مقلوب، تحریف، بدلی، جعلی، الکی، قلابی، نا درست، تقلبی، تصوری، واهی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "قلب" در زبان فارسی به معنای "دل" و "عواطف" است و به عنوان یک اسم به کار میرود. برای نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته قواعدی و نگارشی وجود دارد:
با رعایت این نکات میتوانید کلمه "قلب" را به درستی و به طور مؤثر در جملات خود به کار ببرید. | ||
واژه | قلب | ||
معادل ابجد | 132 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | qalb | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | ( ~ .) [ ع . ] | ||
آواشناسی | qalb | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قلب | ||
پخش صوت |
دل، کلمه "قلب" در زبان فارسی به معنای "دل" و "عواطف" است و به عنوان یک اسم به کار میرود. برای نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته قواعدی و نگارشی وجود دارد: نوشتار صحیح: کلمه "قلب" به همین شکل و با حروف مشخص نوشته میشود و هیچ گونه تغییری در حروف آن نباید ایجاد شود. مفرد و جمع: "قلب" مفرد است و جمع آن "قلبها" یا "قلوب" است. به عنوان مثال، میتوان گفت: "قلبها انسانها مختلف است." حروف اضافه: وقتی "قلب" با حروف اضافه ترکیب میشود، میتواند به اشکال مختلفی تبدیل شود. برای مثال: جاگذاری در جمله: "قلب" معمولاً به عنوان اسم خاص یا عمومی به کار میرود و میتواند در موقعیتهای مختلف جمله قرار بگیرد. مثلاً: استفاده استعاری: در زبان فارسی، "قلب" به شکل استعاری نیز به کار میرود، مثلاً برای اشاره به عواطف و احساسات. مثلاً میتوان گفت: "قلب من پر از شادی است." با رعایت این نکات میتوانید کلمه "قلب" را به درستی و به طور مؤثر در جملات خود به کار ببرید.
عضو صنوبري شکل که در جانب چپ سينه بين ريه ها قرار
گرفته و مانند تلمبه بتمام بدن خون را ميرساند
1- دل، فواد
2- باطن خاطر، ذهن
3- بدل، تقلبي، شهروا، قلابي، ناسره
4- مركز، ميان، وسط
5- تقلب
6- تحريف
heart, midst, anagram, brassy, counterfeit, spurious, suppositious
قلب، لب، محور، فؤاد، ذاكرة، عواطف، شخصية المرء، ضمير وجدان
kalp
cœur
herz
corazón
cuore
مرکز، جوهر، ضمیر، رشادت، قسمت وسط، مقلوب، تحریف، بدلی، جعلی، الکی، قلابی، نا درست، تقلبی، تصوری، واهی