قلنبه
licenseمعنی کلمه قلنبه
معنی واژه قلنبه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | nub, lump, pone, bloc, block, hunch, nob, lumpy, baggy, pompous, highfalutin, nobby, bombastic, flocculate, outstanding, sonorous, stilted, stodgy, high-flown, black | ||
عربی | كالنبي | ||
ترکی | kalnabe | ||
فرانسوی | kalnabé | ||
آلمانی | kalnabe | ||
اسپانیایی | kalnabé | ||
ایتالیایی | kalnabe | ||
مرتبط | تکه، بر امدگی، توده، غده، کلوخه، درشت، نان بیضی شکلارد ذرت، نان شیر مال، کسیکه ورق بازی رابر میزند، بلوک، قطعه، جعبه قرقره، کنده، انسداد، سد، کند، قوز، ظن، گوژ، فشار با ارنج، کوهان، ضربت بر سر، دستیگره، سر، کسیکه از طبقات بالاباشد، ناصاف، موج دار، سنگین، ناهنجار، شل، باد کرده، ول، کیسهای متورم، پرشکوه، مطنطن، مشعشع، پرطمطراق، بلند، اغراق امیز، خیلی شیک، درجه یک، اعلی، عالی، گزاف، غلنبه، غلیظ، کلاله، کاکل، لخته شده، برجسته، ممتاز، واریز نشده، صدا دار، پر صدا، پرطنین، با آب و تاب، پادراز، دارای چوب پا، باشکوه، انباشته، گردن کلفت، سنگین وکندرو | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «قلنبه» به معنای بزرگ، حجیم، یا در برخی موارد به معنای شلوغ و غیرمنظم است. در نوشتار فارسی، به رعایت نکات زیر توجه کنید:
با رعایت این نکات، میتوانید کاربرد مناسب و مؤثری از کلمه «قلنبه» در نوشتهها و مکالمات خود داشته باشید. | ||
واژه | قلنبه | ||
معادل ابجد | 187 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | qolombe | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عامیانه] | ||
مختصات | (قُ لُ بِ) (ص .) | ||
آواشناسی | qolonbe | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قلنبه | ||
پخش صوت |
نتراشيده و نخراشيده ، درشت، ناهنجار کلمه «قلنبه» به معنای بزرگ، حجیم، یا در برخی موارد به معنای شلوغ و غیرمنظم است. در نوشتار فارسی، به رعایت نکات زیر توجه کنید: نوشتار صحیح: کلمه «قلنبه» باید به صورت صحیح و بدون غلط املایی نوشته شود. استفاده در جملات: این کلمه معمولاً به عنوان صفت به کار میرود. مثلاً: «کتاب قلنبهای را خریدم» یا «ظاهر قلنبهاش به چشم میآید». فاصله و نگارش: میان کلمه و دیگر کلمات، فاصله مناسب رعایت شود. مثلاً: «قلنبهی بزرگ» یا «کتاب قلنبهای». علامتگذاری: در صورتی که این کلمه در جملهای تحکیدی یا توصیفی مورد استفاده قرار گیرد، استفاده از ویرگول یا دو نقطه میتواند به وضوح بیشتر کمک کند. مثلاً: «او دربارهی موضوع قلنبهای صحبت کرد: فرهنگ، تاریخ و جامعه». با رعایت این نکات، میتوانید کاربرد مناسب و مؤثری از کلمه «قلنبه» در نوشتهها و مکالمات خود داشته باشید.
nub, lump, pone, bloc, block, hunch, nob, lumpy, baggy, pompous, highfalutin, nobby, bombastic, flocculate, outstanding, sonorous, stilted, stodgy, high-flown, black
كالنبي
kalnabe
kalnabé
kalnabe
kalnabé
kalnabe
تکه، بر امدگی، توده، غده، کلوخه، درشت، نان بیضی شکلارد ذرت، نان شیر مال، کسیکه ورق بازی رابر میزند، بلوک، قطعه، جعبه قرقره، کنده، انسداد، سد، کند، قوز، ظن، گوژ، فشار با ارنج، کوهان، ضربت بر سر، دستیگره، سر، کسیکه از طبقات بالاباشد، ناصاف، موج دار، سنگین، ناهنجار، شل، باد کرده، ول، کیسهای متورم، پرشکوه، مطنطن، مشعشع، پرطمطراق، بلند، اغراق امیز، خیلی شیک، درجه یک، اعلی، عالی، گزاف، غلنبه، غلیظ، کلاله، کاکل، لخته شده، برجسته، ممتاز، واریز نشده، صدا دار، پر صدا، پرطنین، با آب و تاب، پادراز، دارای چوب پا، باشکوه، انباشته، گردن کلفت، سنگین وکندرو