قوا
licenseمعنی کلمه قوا
معنی واژه قوا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- نيرو 2- توانايي، توان، قوه | ||
انگلیسی | force, the power | ||
عربی | فرض، تجبر، اضطر، كره، دفع بالقوة، شق طريقه بالقوة، اغتصب، إنتزع عنوة، توغل، سرع، قوة، إكراه، نفاذ، جيش، عنف، سريان مفعول، ضغط، قهر، عظمة، قوة منظمة، بطش | ||
ترکی | kuvvetler | ||
فرانسوی | les forces | ||
آلمانی | kräfte | ||
اسپانیایی | efectivo | ||
ایتالیایی | forze | ||
مرتبط | زور، نیرو، تحمیل، شدت، جبر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "قوا" در زبان فارسی به معنای "قدرتها" یا "نیروها" به کار میرود و جمع کلمه "قوه" است. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "قوا" به شکل صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | قوا | ||
معادل ابجد | 107 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | qovā | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: قوی، جمعِ قُوَة] | ||
مختصات | (قُ وا) [ ع . قوی ] (اِ.) | ||
آواشناسی | qovA | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قوا | ||
پخش صوت |
توانائيها، زورها، قوتها کلمه "قوا" در زبان فارسی به معنای "قدرتها" یا "نیروها" به کار میرود و جمع کلمه "قوه" است. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: صحیح نوشتن: کلمه "قوا" باید به صورت صحیح و بدون خطا نوشته شود. معمولاً در متون رسمی و علمی این کلمه به همین صورت استفاده میشود. استفاده در جملات: میتوان کلمه قوا را در جملات به کار برد، مثلاً: جمع بستن: "قوا" جمع کلمه "قوه" است. بنابراین در صورتی که بخواهید به تنهایی از "قوه" صحبت کنید، باید به آن به صورت مفرد اشاره کنید. نکات نگارشی: در متون علمی یا ادبی، توجه به این نکته که کلمه "قوا" ممکن است در سیاقهای مختلف معنای خاصی پیدا کند، مهم است. به عنوان مثال، قوا میتواند به قوای جسمانی، روحی، یا حتی سیاسی اشاره کند. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "قوا" به شکل صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
1- نيرو
2- توانايي، توان، قوه
force, the power
فرض، تجبر، اضطر، كره، دفع بالقوة، شق طريقه بالقوة، اغتصب، إنتزع عنوة، توغل، سرع، قوة، إكراه، نفاذ، جيش، عنف، سريان مفعول، ضغط، قهر، عظمة، قوة منظمة، بطش
kuvvetler
les forces
kräfte
efectivo
forze
زور، نیرو، تحمیل، شدت، جبر