کانون
licenseمعنی کلمه کانون
معنی واژه کانون
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انجمن، باشگاه، پاتوق، جمعيت، كلوب، لنگر، محفل، مركز 2- آتشدان 3- روش، قاعده | ||
انگلیسی | focus, club, fireplace, the focus | ||
عربی | تركز، ركز، تمركز، تبأر، بئر، تركيز، بؤرة، مركز، مركز نشاط، محرق، الطول البؤري، مركز المرض، التعديل البؤري، نقطة التلاقي | ||
ترکی | merkez | ||
فرانسوی | le centre | ||
آلمانی | das zentrum | ||
اسپانیایی | el centro | ||
ایتالیایی | il centro | ||
مرتبط | مرکز توجه، مرکز، فاصله کانونی، قطب، کانون عدسی، چماق، گرز، باتون، بخاری، اجاق، اتشگاه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کانون" در زبان فارسی به معنای مرکز، هسته یا موضع اصلی یک چیز است و همچنین میتواند به معنای مکانی برای فعالیتهای خاص یا اجتماعی نیز به کار رود. در اینجا به قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوان کلمه "کانون" را به درستی در جملات استفاده کرد و نوشتهای صحیح و قابل فهم داشت. | ||
واژه | کانون | ||
معادل ابجد | 127 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | [kānun] | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [سریانی، مٲخوذ از اکدی، جمع: کوانین] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | kAnun | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کانون | ||
پخش صوت |
آتشخانه ، و بمعني قاعده و قانون نيز ميباشد، مرکز کلمه "کانون" در زبان فارسی به معنای مرکز، هسته یا موضع اصلی یک چیز است و همچنین میتواند به معنای مکانی برای فعالیتهای خاص یا اجتماعی نیز به کار رود. در اینجا به قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نقطهگذاری: وقتی کلمه "کانون" در جملات به کار میرود، باید توجه داشته باشید که در انتهای جملات یا قبل از جملات تعجبی و سوالی، از نقطه و علامتهای مناسب استفاده شود. شکل صرفی: "کانون" میتواند به اشکال مختلفی صرف شود. به عنوان مثال: استفاده در جملات: ترکیبها: "کانون" میتواند با سایر کلمات ترکیب شود و عبارات جدیدی تولید کند، مانند: جایگاه در جمله: این کلمه معمولاً به عنوان فاعل، مفعول یا مضافإلیه در جمله به کار میرود. توجه به جایگاه کلمه در جمله و همخوانی آن با سایر اجزای جمله اهمیت دارد. با رعایت این نکات، میتوان کلمه "کانون" را به درستی در جملات استفاده کرد و نوشتهای صحیح و قابل فهم داشت.
1- انجمن، باشگاه، پاتوق، جمعيت، كلوب، لنگر، محفل، مركز
2- آتشدان
3- روش، قاعده
focus, club, fireplace, the focus
تركز، ركز، تمركز، تبأر، بئر، تركيز، بؤرة، مركز، مركز نشاط، محرق، الطول البؤري، مركز المرض، التعديل البؤري، نقطة التلاقي
merkez
le centre
das zentrum
el centro
il centro
مرکز توجه، مرکز، فاصله کانونی، قطب، کانون عدسی، چماق، گرز، باتون، بخاری، اجاق، اتشگاه