کاهل
licenseمعنی کلمه کاهل
معنی واژه کاهل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بي عار، بي غيرت، بيكاره، تن آسا، تنبل، تن پرور، سست، مسامح، ناتوان، هيچكاره | ||
متضاد | زرنگ | ||
انگلیسی | laze, lagging, long | ||
عربی | تكاسل، استرخى | ||
ترکی | tembel | ||
فرانسوی | paresseux | ||
آلمانی | faul | ||
اسپانیایی | perezoso | ||
ایتالیایی | pigro | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «کاهل» در زبان فارسی به معنای تنبل یا کسالتبار است و به صورت زیر مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
همچنین، توجه به تفاوتهای معنایی و سیاق جملات در کاربرد این کلمه میتواند به نوشتار و گفتار شما غنا ببخشد. | ||
واژه | کاهل | ||
معادل ابجد | 56 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [kāhel] | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (هِ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | kAhel | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کاهل | ||
پخش صوت |
تن پرور، سست، تن آسان و نيز ميان دو کتف، کلمه «کاهل» در زبان فارسی به معنای تنبل یا کسالتبار است و به صورت زیر مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نوشتار: کاهل با کاف و هاء و لام نوشته میشود و توجه به املای صحیح آن مهم است. مفرد و جمع: صفت و اسم: کاهل به عنوان یک صفت، میتواند برای توصیف شخص یا حالتی استفاده شود. مثلا: میم و نون: در نوشتار رسمی و ادبی، نباید تاخیر در استفاده از میم و نون در کلمات مرتبط با کاهل (مثل کاهلی) فراموش شود. نکات زبانی: در مکالمههای روزمره، میتوانید از کاهل به صورت فعل هم استفاده کنید، مانند "کاهل شدن" برای توصیف حالتی که فرد به تدریج تنبل میشود. همچنین، توجه به تفاوتهای معنایی و سیاق جملات در کاربرد این کلمه میتواند به نوشتار و گفتار شما غنا ببخشد.
بالاي شانه و پشت گردن هم گويند
بي عار، بي غيرت، بيكاره، تن آسا، تنبل، تن پرور، سست، مسامح، ناتوان، هيچكاره
زرنگ
laze, lagging, long
تكاسل، استرخى
tembel
paresseux
faul
perezoso
pigro