اشکال
licenseمعنی کلمه اشکال
معنی واژه اشکال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اطوار، اقسام، انحا، انواع، صور، گونهها | ||
انگلیسی | bug, difficulty, drawback, disadvantage, impediment, worriment, burble, handicap, hardness, node, nodus, spinosity, traverse, shapes | ||
عربی | حشرة، بق، جرثوم، خنفساء، نعرض لإصابة | ||
ترکی | sorun | ||
فرانسوی | problème | ||
آلمانی | problem | ||
اسپانیایی | problema | ||
ایتالیایی | problema | ||
مرتبط | حشره، ساس، گیر، احمق، جوجو، مشکل، دشواری، سختی، زحمت، مشقت، مانع، زیان، بی فایدگی، علت، ضرر، وضع نامساعد، رادع، محظور، ناراحتی، پریشانی، اضطراب، غم زدگی، صدای قل قل، قل قل، جوش، بی نظمی، جوش صورت، نقص، اوانس، امتیاز به طرف ضعیف در بازی، سفتی، شدت، گره، غده، ورم، بر امدگی، گرفتاری، خارداری، سیخ داری، وضعیت غامض، چیز نوک تیز، مسیر، درب تاشو، مانع حائل، حجاب حاجز، عبورجاده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اشکال" در زبان فارسی چندین کاربرد و معانی مختلف دارد. در ادامه به بررسی قواعد استفاده و نگارش این کلمه میپردازیم:
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "اشکال" در متون فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | اشکال | ||
معادل ابجد | 352 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'eškāl | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [مٲخوذ از عربی: شکال] [قدیمی] | ||
مختصات | ( ~.) ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'aSkAl | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اشکال | ||
پخش صوت |
شکل،صورتها،دشواري،سختي کار کلمه "اشکال" در زبان فارسی چندین کاربرد و معانی مختلف دارد. در ادامه به بررسی قواعد استفاده و نگارش این کلمه میپردازیم: معانی: جمع و مفرد: قواعد نگارشی: با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "اشکال" در متون فارسی استفاده کنید.
سخت ودشوار شدن
سخت ودشوار شدن
اطوار، اقسام، انحا، انواع، صور، گونهها
bug, difficulty, drawback, disadvantage, impediment, worriment, burble, handicap, hardness, node, nodus, spinosity, traverse, shapes
حشرة، بق، جرثوم، خنفساء، نعرض لإصابة
sorun
problème
problem
problema
problema
حشره، ساس، گیر، احمق، جوجو، مشکل، دشواری، سختی، زحمت، مشقت، مانع، زیان، بی فایدگی، علت، ضرر، وضع نامساعد، رادع، محظور، ناراحتی، پریشانی، اضطراب، غم زدگی، صدای قل قل، قل قل، جوش، بی نظمی، جوش صورت، نقص، اوانس، امتیاز به طرف ضعیف در بازی، سفتی، شدت، گره، غده، ورم، بر امدگی، گرفتاری، خارداری، سیخ داری، وضعیت غامض، چیز نوک تیز، مسیر، درب تاشو، مانع حائل، حجاب حاجز، عبورجاده