کبک
licenseمعنی کلمه کبک
معنی واژه کبک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | partridge, quebec | ||
عربی | الحجل طائر، الحجل | ||
ترکی | quebec | ||
فرانسوی | québec | ||
آلمانی | québec | ||
اسپانیایی | quebec | ||
ایتالیایی | québec | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کبک" در زبان فارسی به معنی نوعی پرنده است. برای نوشتن و به کار بردن این کلمه، چند نکته قواعدی و نگارشی وجود دارد:
در نتیجه، کلمه "کبک" باید به شکل صحیح و مناسب در جملات مورد استفاده قرار گیرد و قواعد نوشتاری و نگارشی رعایت شود. | ||
واژه | کبک | ||
معادل ابجد | 42 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | [kabak] | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | (کَ) (اِ.) | ||
آواشناسی | kabk | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کبک | ||
پخش صوت |
پرنده ايست از راسته ء مرغان کلمه "کبک" در زبان فارسی به معنی نوعی پرنده است. برای نوشتن و به کار بردن این کلمه، چند نکته قواعدی و نگارشی وجود دارد: حروف چسبیده: کلمه "کبک" از دو حرف ک و ب و یک حرف ق تشکیل شده است. باید توجه داشت که حروف باید به درستی وصل شوند و به شکل صحیح نوشته شوند. نقطهگذاری: این کلمه به تنهایی نیازی به هیچگونه نقطهگذاری خاصی ندارد مگر اینکه در جملات و متنهای بزرگتر به کار رود. نحوه صرف: "کبک" یک اسم غیر قابل شمارش است و به شکل جمع "کبکان" تبدیل میشود. تلفظ و تنغیم: در روایتهای شفاهی و نوشتاری، تلفظ صحیح این کلمه مهم است. معمولاً به صورت /kæbæk/ تلفظ میشود. در نتیجه، کلمه "کبک" باید به شکل صحیح و مناسب در جملات مورد استفاده قرار گیرد و قواعد نوشتاری و نگارشی رعایت شود.
خانگي که قدي کوتاه و تنه اي خپله دارد .
دمش کوتاه و سرش کوچک و بدون کاکل است .
منقارش کوتاه و ضخيم و استخوان تارس
(با مقايسه ء استخوان آدمي ميتوان گفت
استخوان کف پا) در اين حيوان نسبه بلند و
بدون پر است . در حدود هشت گونه از اين
پرنده شناخته شده که همه در نقاط کوهستاني
آسيا و اروپا ميزيند . معمو اين پرنده در
اماکن بدون درخت و باصطح رو باز زندگي
ميکند و روي شاخه ها نميرود و اکثري زوج
نر و ماده با هم ميزيند و در تمام مدت
جفتگيري و بعد از آن نر و ماده با هم بسر
ميبرند و از دانه هاي گياهي و حشرات و
سبزيها و برگ درختان تغذيه ميکنند . کبک
نر و ماده بيک اندازه اند ليکن رنگ نر
زيبا تر و روي سينه اش لکه اي قهوه يي
ديده ميشود . پاي کبک جوان زرد رنگ و سرش
قرمز قهوه يي است . پاي کبک پير خاکستري و
کله اش زرد است . کبک نر و ماده در بهار
جفتگيري مينمايند و در اين مواقع قد قد
مخصوصي ميکنند . کبک ماده در ارديبهشت ماه
در زمين چاله اي با پا ميکند و در آن روزي
يک تخم نخودي رنگ ميگذارد و بين 12 تا 18
تخم مينهد و پس از آن سه هفته روي تخم ها
ميخوابد تا جوجه ها يش از تخم در آيند .
روز ها را کبک در محلي ايمن ميگذراند ولي
صبح زود و غروب بجستجو و جمع آوري دانه و
حشرات و تخم و جوانه ء علف ميپردازد . اين
پرنده در اسارت تخم ميکند ولي بر روي تخم
نميخوابد . بدين جهت براي تربيت و از دياد
آن بايد در منازل چمن تهيه کرد تا کبک در
آن تخم بگذارد و بعدا تخم ها را جمع آوري
و زير مرغ کرچ بگذارند تا جوجه ء کبک
بيرون آيد . جوجه ء کبک سبزي و تخم مورچه
و حشرات را ميخورد حجل قبح کبک
کبک معمولي جمع : کبکان :
} کبکان کوهسار ي از بيم برف و باد
پنهان شدند در شعب تيره غار ها . {
(شيباني)
يا کبکان بزم . ساقيان و مطربان و
شاهدان . يا کبکان دري . - 1 گونه اي کبک
درشت با منقار قوي و نسبه طويل و پنجه هاي
نيرومند که در جنوب اروپا و آسياي صغير و
ايران (نواحي توچال و مناطق کوهستاني
فارس) و چين و افغانستان ميزيد . جثه اش
تا سه برابر کبک معمولي ممکنست برسد و
همه ء خصايص کبک معمولي را دارد :
} زاغ را زيبد برفتن کشي کبک دري . {
آهنگي است در موسيقي قديم
} ساعتي سيوار تير و ساعتي کبک دري . {
(منوچهري)
يا کبک رقاص . اسب شوخ و با زيگر . يا
کبک کر . يا کبک معمولي .
partridge, quebec
الحجل طائر، الحجل
quebec
québec
québec
quebec
québec