کدو
licenseمعنی کلمه کدو
معنی واژه کدو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | squash,zucchini,gourd,cucurbit | ||
عربی | سحق، هرس، دحض، تكدس، زجر، رد يعنف، تماسك، حشر، تكوم، وضعه في مكانه، قرع، كوسا، جمهرة، صخب، زحمة، قرع النبات، شراب من عصير فواكه بالثلج، لعبة الإسكواش، عصير ليمون | ||
ترکی | kabak | ||
فرانسوی | citrouille | ||
آلمانی | kürbis | ||
اسپانیایی | calabaza | ||
ایتالیایی | zucca | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کدو" در زبان فارسی به چند معنی و کاربرد اشاره دارد و قواعد نگارشی خاصی برای آن وجود دارد. در زیر به برخی از این قواعد اشاره میشود:
این قواعد به شما کمک میکند تا کلمه "کدو" را به درستی در نوشتار و گفتار خود به کار ببرید. | ||
واژه | کدو | ||
معادل ابجد | 30 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | [kadu] | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) (زیستشناسی) | ||
مختصات | (کَ) (اِ.) | ||
آواشناسی | kadu | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کدو | ||
پخش صوت |
- 1 گياهي است از رده ء کلمه "کدو" در زبان فارسی به چند معنی و کاربرد اشاره دارد و قواعد نگارشی خاصی برای آن وجود دارد. در زیر به برخی از این قواعد اشاره میشود: ممنوعیت استفاده از "کدو" به عنوان اسم خاص: واژه "کدو" به خودی خود اسم عام است و به اشکال مختلفی چون کدو حلوایی، کدو سبز، و غیره اشاره دارد. برای نامگذاری باید به نوع خاص آن اشاره کرد. نحوهی استفاده در جملات: نکات نگارشی: این قواعد به شما کمک میکند تا کلمه "کدو" را به درستی در نوشتار و گفتار خود به کار ببرید.
دو لپه ييهاي پيوسته گلبرگ که سر دسته ء
تيره ء خاصي بنام تيره ء کدوييان ميباشد .
گياهي است با رونده و علفي و داراي
برگها ي ساده و خشن است و برخي از برگها
بصورت پيچک هايي در ميايند که گياه بدان
وسيله به تکيه گاه ميچسبد . گلهاي آن .
زرد رنگ و نر و ماده از هم جدا ولي بر روي
يک پايه قرار دارند . ميوه ء اين گياه
حجيم ميشود و درون ميوه دانه هاي زيادي
قرار ميگيرند . دانه ء کدو مسطح و پهن و
بدرازي 18 تا 30 ميليمتر و بعرض 8 تا 12
ميليمتر و بضخامت 3 تا 4 ميليمتر است . يک
انتهاي دانه مدور و انتهاي ديگر نوک دار
است . قسمت مورد استفاده ء دانه ء کدو مغز
دانه است که شامل لپه ها و يک پرده ء نازک
و برنگ مايل به سبز است . کدو اقسام مختلف
دارد که غالبا ميوه هاي آنها گوشت دارو
خوراکي است . در مغز دانه ء کدو هتروزيدي
بنام پپونوزيد موجود است . تخم کدو دافع
کرم کدو است و از محاسن آن سمي نبودن
آنست . تخم کدو بهترين دارو ي ضد کرم براي
اطفال است . مقدار مصرف مغز دانه ء کدو
براي اشخاص بالغ 50 تا 100 گرم و براي
اطفال 25 تا 50 گرم است قرع . يا تخمه
کدو تخمه ء کدو . . 3 يا کدو حلوايي .
گونه اي کدو که زرد رنگ است و بسيار درشت
ميشود و شکلش تا حدي کشيده است و دارا ي
يک سر باريک و يک سر بزرگ ميباشد . ميان
برش زرد رنگ و شيرين است کدوي
اسمبولي کدول عسلي کدو زرد قرع
حلو قرع اسمبولي قرع عسلي قرع
اصفر قيش قباغي . يا کدو زرد . يا کدو
سبز . يا کدوي (ي) سبز مسمايي .
يا کدو سفيد . گونه اي کدو که دارا ي پوست
سفيد مايل بسبز است و کوچکتر از ديگر
گونه هاي کدو ميباشد ولي پر تخم است و
آنرا قاچ مينمايد و در روغن سرخ ميکنند و
ميخورند کدوي مسمائي کدوي سبز
مسمايي کدو سبز . يا کدو غلياني
(غليوني) . گونه اي کدو که داراي پوست
زرد و ميان بر کم ضخامت است و کمتر بمصرف
تغذيه ميرسد و دارا ي يک سر کام بزرگ و
يک سر کوچک و يک کمر باريک است . وجه
تسميه ء اين کدو بمناسبت شکل آن است : در
قديم سر آنرا سوراخ و بعنوان ته قليان از
آن استفاده ميکردند و نيز بعنوان ظرفي جهت
نگهدار ي حبوبات و چيز هاي ديگر از آن در
آشپز خانه ها استفاده ميشده است قرع
دبا قرع طويل قرع ضروف قرع الضروف
کدوي صراحي کدو غلياني قرع دبه کدوي
رومي کدوي بنگالي قرع دراف صوقباق
دبا . يا کدوي اسمبولي . يا کدوي
بنگالي . يا کدوي تخم . گونه اي کدو که از
دانه هاي آن استفاده ميشود . يا کدوي
تنبل . گونه اي کدو که دارا ي ميوه اي
بزرگ و کروي است و دانه هاي درشت دارد .
طعم آن شيرين مزه است و در اکثر دهات
ايران کشت ميشود بسيخ صيفي بال
قباغي کدوي مربا يي ميلبيون . يا کدوي
حجام . کدو يي کوچک و مدور که حجامت
چسبانند تا خونرا بکشد . يا کدوي دشتي .
يا کدوي رومي . يا کدوي صراحي . يا کدوي
مربايي . يا کدوي مسمايي . يا کدوي نرگس .
کدو يي که شراب نرگس را در آن نگهداري
کنند :
} همچون کدوي نرگس از ياد چشم او
ديگر مرا نظاره ء باغ احتياج نيست . {
(طاهر وحيد)
- 2 کوزه ء شراب که از کدوي خشک کنند :
} تر کن از جام مي گلوي مرا
پر کن از خم مي کدوي مرا . {
(ميرزا حبيب)
- 3 ساغر پياله . - 4 قليان . - 5
کاسه ء سر :
} اي آب زندگاني ما را ربود سيلت
اکنون حل بادت بشکن سبوي ما را . {
} گر بحرمي بريز ي ما سيرو پر نگرديم
زيرا نگون نهادي بر سر کدوي ما را . {
(مولوي)
squash,zucchini,gourd,cucurbit
سحق، هرس، دحض، تكدس، زجر، رد يعنف، تماسك، حشر، تكوم، وضعه في مكانه، قرع، كوسا، جمهرة، صخب، زحمة، قرع النبات، شراب من عصير فواكه بالثلج، لعبة الإسكواش، عصير ليمون
kabak
citrouille
kürbis
calabaza
zucca