کرم
licenseمعنی کلمه کرم
معنی واژه کرم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بخشش، بخشندگي، بذل، جود، سخا، سخاوت 2- بزرگواري، جوانمردي | ||
انگلیسی | cream, worm, worms, phylloxera, helminth, larva, benefaction, magnificence, munificence | ||
عربی | كريم، قشدة، كريمة، مرهم، صفوة، اللون الأصفر الشاحب، زبدة الشيئ، حيوان بلون الكريم، شىء قشدي القوام، تقشد، زبد، أخذ صفوة الشىء، رغا، فصل القشدة عن اللبن، مزج بالقشدة | ||
ترکی | krem | ||
فرانسوی | crème | ||
آلمانی | creme | ||
اسپانیایی | crema | ||
ایتالیایی | crema | ||
مرتبط | خامه، کرم رنگ، سرشیر، زبده، هر چیزی شبیه سر شیر، مار، شته، شته مو، کرم روده، کلمات پیشوندیست بمعنی کرم، کرم حشره، نوزاد حشره، لیسه، نیکی، احسان، خیر، عظمت، بزرگی، طمطراق، کرامت، بخشندگی، کر | ||
واژه | کرم | ||
معادل ابجد | 260 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | [kerem] | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [فرانسوی: crème] | ||
مختصات | (کِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | karam | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کرم | ||
پخش صوت |
از موادي است که در آرايش و زيبائي بکار مي رود و
عبارتست از مخلوط يک يا چند ماده ي معطر همراه
با گردهاي زيبايي که در چربي خوک يا وازلين و يا
چربي پشم، کاملاً ممزوج شده و بصورت پماد در آمده
است که منحصراً به مصرف آرايش و زيبائي ميرسد
و بيشتر براي نرم کردن و خوشبو کردن و خوشرنگ کردن دست وصورت
بکار ميرود
بزرگواري، بخشش، مردانگي
حشره اي بي دست و پا و خزنده که بدنش استخوان ندارد،
مانند زالو و کرم خاکي و غيره
1- بخشش، بخشندگي، بذل، جود، سخا، سخاوت
2- بزرگواري، جوانمردي
cream, worm, worms, phylloxera, helminth, larva, benefaction, magnificence, munificence
كريم، قشدة، كريمة، مرهم، صفوة، اللون الأصفر الشاحب، زبدة الشيئ، حيوان بلون الكريم، شىء قشدي القوام، تقشد، زبد، أخذ صفوة الشىء، رغا، فصل القشدة عن اللبن، مزج بالقشدة
krem
crème
creme
crema
crema
خامه، کرم رنگ، سرشیر، زبده، هر چیزی شبیه سر شیر، مار، شته، شته مو، کرم روده، کلمات پیشوندیست بمعنی کرم، کرم حشره، نوزاد حشره، لیسه، نیکی، احسان، خیر، عظمت، بزرگی، طمطراق، کرامت، بخشندگی، کر