کرو
licenseمعنی کلمه کرو
معنی واژه کرو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | غراب، عتلة، صياح الديك، صيحة إبتهاج، صيحة ظافرة، تبجح، صاح، شمت بعدو مهزوم، الغراب | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کرو" در زبان فارسی به معنای "چرخیده" یا "گرد" است و در زمینههای مختلفی به کار میرود. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
به یاد داشته باشید که نگارش صحیح و دقیق به فهم بهتر مطلب کمک میکند. اگر اطلاعات بیشتری در مورد کاربرد خاصی از "کرو" نیاز دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم. | ||
واژه | کرو | ||
معادل ابجد | 226 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | [karv] | ||
ترکیب | (صفت) ‹کروه› [قدیمی] | ||
مختصات | (کَ) (اِ.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کرو | ||
پخش صوت |
سلاک دادن (کرايه دادن) کلمه "کرو" در زبان فارسی به معنای "چرخیده" یا "گرد" است و در زمینههای مختلفی به کار میرود. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نقاطگذاری: کلمه "کرو" به صورت مستقل و بدون نیاز به افعال یا حروف اضافه به کار میرود، اما در جملات باید از قواعد نقطهگذاری صحیح استفاده کرد. توافق معنایی: هنگام استفاده از "کرو"، توجه کنید که آیا این کلمه به تنهایی مفهوم درست را منتقل میکند یا نیاز به توضیح بیشتر دارد. به عنوان مثال، "کرو زمین" یا "حجم کرو" میتوانند معانی خاصی داشته باشند. ترکیبها: در ترکیبهای مختلف، مانند "کرو صوفی" یا "کرو واقعی"، باید دقت کنید که ترکیب به صورت صحیح نوشته شود و هر کلمه به درستی به هم مرتبط باشد. جنس و عدد: در فارسی، اگر "کرو" در یک جمله به عنوان صفت استفاده شود، باید تطابق جنس و عدد با اسم مرتبط را مد نظر داشته باشید. به عنوان مثال: "کره کرو بود" (کره مذکر) در برابر "سوراخ کرو بود" (سوراخ مونث). به یاد داشته باشید که نگارش صحیح و دقیق به فهم بهتر مطلب کمک میکند. اگر اطلاعات بیشتری در مورد کاربرد خاصی از "کرو" نیاز دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم.
(اسم) پرده ء سفيدي که عنکبوت سازد و
در آن تخم کند و بچه بر آرد .
(اسم) دنداني که ميان آن تهي و کاواک
باشد دندان کرو (کسائي)
(اسم) فرهنگ نويسان بمعني کشتي و جهاز
کوچک و زورق نوشته اند و اين معني را
جهانگيري از شعر سعدي استنباط کرده :
} جواني پاک بازو پاکرو بود
که با پاکيزه رويي در کرو بود . {
} شنيدستم که در درياي اعظم
بگردابي در افتادند با هم ... . {
رشيدي گويد : او در اين معني متفرد است .
معني مزبور درست نيست . چه از بيت دوم
تلويحا بودن آنان در کشتي استنباط ميشود
و صحيح } در گرو بود { است . يعني عاشق او
بود و مشهور هم همين است . ولي بايد
دانست که اين کلمه بهمين معني در سواحل
خليج فارس مستعمل است .
غراب، عتلة، صياح الديك، صيحة إبتهاج، صيحة ظافرة، تبجح، صاح، شمت بعدو مهزوم، الغراب