کسری
licenseمعنی کلمه کسری
معنی واژه کسری
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | fractional, aliquot, shortage, lack, leakage, fraction | ||
عربی | جزئي، كسري، ضئيل، تافه، كسور | ||
ترکی | bir açık | ||
فرانسوی | un déficit | ||
آلمانی | ein defizit | ||
اسپانیایی | un déficit | ||
ایتالیایی | un deficit | ||
مرتبط | کوچک، کمبود، عدم، فقدان، نبودن، احتیاج، نشت، تراوش، ترشح، چکه، کسر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کسری" در زبان فارسی به معنای کمبود، کاهش یا جزء ناقص است و به صورتهای مختلفی میتواند به کار رود. در اینجا به برخی از قواعد نحوی و نگارشی مرتبط با کلمه "کسری" اشاره میکنیم:
توجه به این نکات کمک میکند تا کلمه "کسری" بهدرستی در نگارش و محاوره به کار رود. | ||
واژه | کسری | ||
معادل ابجد | 290 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [ka(e)srā] | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: کِسریٰ، معرب، مٲخوذ از فارسی: خسرو، جمع: اکاسر و اکاسره] | ||
مختصات | (کَ یا کِ را) [ معر. ] (اِ.) | ||
آواشناسی | kasri | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کسری | ||
پخش صوت |
خرده شماره ي خرده کلمه "کسری" در زبان فارسی به معنای کمبود، کاهش یا جزء ناقص است و به صورتهای مختلفی میتواند به کار رود. در اینجا به برخی از قواعد نحوی و نگارشی مرتبط با کلمه "کسری" اشاره میکنیم: نوع کلمه: "کسری" از نوع صفت است و به عنوان صفت میتواند برای توصیف اسمها استفاده شود. تطابق: در زمان استفاده از "کسری" باید به جنس و عدد اسمهایی که توصیف میکند توجه کنید. نحوهی بهکارگیری: "کسری" میتواند به عنوان اسم مستقل نیز استفاده شود. اضافه کردن به اسم: در مواردی میتوان از "کسری" به عنوان مضاف نیز استفاده کرد. ترکیبها: "کسری" میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود و معانی متفاوتی ایجاد کند. توجه به این نکات کمک میکند تا کلمه "کسری" بهدرستی در نگارش و محاوره به کار رود.
پارسي تازي گشته خسرو
کم کمبود کمداشت
(صفت) - 1 منسوب به کسر . - 2 مبلغي
که از چيزي کسر آمده و نقصان دارد . يا
جمله ء کسري . هر کسر بزرگتر از واحد را
جمله ء کسري مي گويند .
- 1 (اسم) عنوان انوشروان عادل خسرو
اول - 2 عنوان پرويز ابن هرمز بن
انوشروان خسرو دوم . - 3 (اسم) عنوان
هر يک از شاهنشاهان ساساني جمع :
اکاسر اکاسره .
(اسم) کسري :
(جزاي حسن عمل بين که روز گار هنوز
خراب مي نکند بارگاه کسري را خ)
(ظهير فاريابي)
fractional, aliquot, shortage, lack, leakage, fraction
جزئي، كسري، ضئيل، تافه، كسور
bir açık
un déficit
ein defizit
un déficit
un deficit
کوچک، کمبود، عدم، فقدان، نبودن، احتیاج، نشت، تراوش، ترشح، چکه، کسر