کشفی
license
98
1667
100
معنی کلمه کشفی
معنی واژه کشفی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | discovery, detection, finding, intuition, treasure trove, demodulation, overture, discipline | ||
عربی | اكتشاف، المكتشف، ما يكتشف | ||
مرتبط | کشف، اکتشاف، یابنده، پی بری، ردیابی، بازرسی، بازیابی، بروز، حکم، یافت، افزار، شهود، بینش، بصیرت، درک مستقیم، فراست، گنج، خزانه، دفینه، کشف رمز، تحمیل زدایی، پیش در امد، افشاء، اغاز عمل | ||
واژه | کشفی | ||
معادل ابجد | 410 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کشفی | ||
پخش صوت |
يافتني آشکاره
(صفت) منسوب به کشف مربوط به کشف :
آنچه دانستني و کشفي و کردني باشد بداند
و بگويد . (اوصاف الاشراف)
discovery, detection, finding, intuition, treasure trove, demodulation, overture, discipline
اكتشاف، المكتشف، ما يكتشف
کشف، اکتشاف، یابنده، پی بری، ردیابی، بازرسی، بازیابی، بروز، حکم، یافت، افزار، شهود، بینش، بصیرت، درک مستقیم، فراست، گنج، خزانه، دفینه، کشف رمز، تحمیل زدایی، پیش در امد، افشاء، اغاز عمل