کلاچ
licenseمعنی کلمه کلاچ
معنی واژه کلاچ
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | clutch | ||
عربی | القابض، قابض، قبضة، سيطرة، دواسة القابض، قضيب التعشيق بالسيارة، سلطان، تشبث، قبض باحكام، حاول التعلق، نشب أظافره، قبض على، التشبث | ||
ترکی | debriyaj | ||
فرانسوی | embrayage | ||
آلمانی | kupplung | ||
اسپانیایی | embrague | ||
ایتالیایی | frizione | ||
مرتبط | کلاج، چنگال، چنگ، وضع دشوار | ||
واژه | کلاچ | ||
معادل ابجد | 54 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [kelāč] | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [انگلیسی: clutch] | ||
مختصات | (کِ) [ انگ . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | kelAC | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کلاچ | ||
پخش صوت |
انگليسي از واژه ي } کلايچان {
انگليسي کهن به آرش پرچ کردن پرچه
(اسم) آلتي است در اتومبيل که
بوسيله ء آن راننده با اتصال وي بموتور
نيروي دوران موتور را بجعبه ء دنده و
چرخها ي اتومبيل انتقال ميدهد همچنين با
انفصال آن از موتور اتومبيل را از حرکت
باز ميدارد . يا پدال کلاچ . آلتي است که
زير پاي چپ راننده ء اتومبيل قرار دارد و
راننده بوسيله ء آن کلاچ را بکار
مي اندازد .
دستگاهي در اتومبيل که با آن اتصال دادن به موتور
قدرت دوراني موتور را به جعبه دنده و چرخها انتقال مي
دهد
clutch
القابض، قابض، قبضة، سيطرة، دواسة القابض، قضيب التعشيق بالسيارة، سلطان، تشبث، قبض باحكام، حاول التعلق، نشب أظافره، قبض على، التشبث
debriyaj
embrayage
kupplung
embrague
frizione
کلاج، چنگال، چنگ، وضع دشوار