کمر
licenseمعنی کلمه کمر
معنی واژه کمر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- شال، كمربند، ميان بند 2- ميان 3- كمركش، كمره، ميانه كوه | ||
انگلیسی | reins, loin, waistline, middle, girdle, drag, waist | ||
عربی | الجزء الأدنى مكن الظهر، مقر المشاعر أو العواطف، كلية، زمام الأمور | ||
ترکی | bel | ||
فرانسوی | taille | ||
آلمانی | taille | ||
اسپانیایی | cintura | ||
ایتالیایی | vita | ||
مرتبط | کلیهها، محل کلیهدر بدن، صلب، گرده، گوشت گرده، میان، میانه، مرکز، کمربند، کرست، حلقه، چنگک، سربار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کمر" در زبان فارسی به معنای بخش میانی بدن انسان است و همچنین میتواند به عنوان یک واژه مجازی در برخی عبارات و اصطلاحات مورد استفاده قرار گیرد. در نوشتار و نگارش زبان فارسی، برای استفاده از این کلمه، چند نکته قابل توجه است:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "کمر" به طور مؤثر در نگارش خود استفاده کنید. | ||
واژه | کمر | ||
معادل ابجد | 260 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | [kamar] | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: kamar] | ||
مختصات | (کَ مَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | kamar | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کمر | ||
پخش صوت |
دور شکم و پشت را گويند، و ميانه و تنگناي کوه نيز ميباشد کلمه "کمر" در زبان فارسی به معنای بخش میانی بدن انسان است و همچنین میتواند به عنوان یک واژه مجازی در برخی عبارات و اصطلاحات مورد استفاده قرار گیرد. در نوشتار و نگارش زبان فارسی، برای استفاده از این کلمه، چند نکته قابل توجه است: نحو و کاربرد: نگارش: اجتناب از تکرار: نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "کمر" به طور مؤثر در نگارش خود استفاده کنید.
1- شال، كمربند، ميان بند
2- ميان
3- كمركش، كمره، ميانه كوه
reins, loin, waistline, middle, girdle, drag, waist
الجزء الأدنى مكن الظهر، مقر المشاعر أو العواطف، كلية، زمام الأمور
bel
taille
taille
cintura
vita
کلیهها، محل کلیهدر بدن، صلب، گرده، گوشت گرده، میان، میانه، مرکز، کمربند، کرست، حلقه، چنگک، سربار