کولی
licenseمعنی کلمه کولی
معنی واژه کولی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | غربتي، غرشمال، قرشمال، لوري وش، لوري، لولي | ||
انگلیسی | Gypsy,Gipsy,Romany,Hungarian | ||
عربی | الغجر | ||
ترکی | çingene | ||
فرانسوی | gitan | ||
آلمانی | zigeuner | ||
اسپانیایی | gitano | ||
ایتالیایی | zingaro | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کولی" در زبان فارسی به دو معنا به کار میرود: یکی به معنای گروهی از مردم که به سبک زندگی خاصی (عموماً چوپانی و کوچنشینی) شناخته میشوند و دیگر به معنای کمی توهینآمیز نسبت به افراد ساکن در حاشیه شهرها. در نوشتار فارسی، نکات زیر را در استفاده از این کلمه در نظر بگیرید:
همیشه لازم است که در استفاده از کلمات و عبارات با دقت و احترام عمل شود تا ارتباط بهتری با دیگران برقرار شود. | ||
واژه | کولی | ||
معادل ابجد | 66 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [ko[w]li] | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (کُ) (ص نسب .) | ||
آواشناسی | kowli | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کولی | ||
پخش صوت |
- 1 غرشمال ارقه . - 1 فاحشه . کلمه "کولی" در زبان فارسی به دو معنا به کار میرود: یکی به معنای گروهی از مردم که به سبک زندگی خاصی (عموماً چوپانی و کوچنشینی) شناخته میشوند و دیگر به معنای کمی توهینآمیز نسبت به افراد ساکن در حاشیه شهرها. در نوشتار فارسی، نکات زیر را در استفاده از این کلمه در نظر بگیرید: نقطهگذاری: اگر "کولی" در پایانی جمله قرار گیرد، باید با نقطه یا علامت نگارشی مناسب تمام شود. حروف بزرگ: در متنهای رسمی یا ادبی، اگر "کولی" بخواهد به عنوان یک اسم خاص (برای نمونه در نامگذاری یا عنوان) استفاده شود، با حرف بزرگ نوشته میشود. کاربردهای آثاری: در نوشتههای ادبی یا مقالات علمی، اگر از "کولی" به عنوان یک مفهوم اجتماعی یا فرهنگی صحبت میشود، بهتر است اطلاعات و زمینههای بیشتر ارائه شود تا به درک بهتر موضوع کمک شود. استفاده محترمانه: در مراودات اجتماعی و نگارش، به یاد داشته باشید که این کلمه ممکن است بار معنایی منفی یا توهینآمیز داشته باشد. لذا در مورد استفاده از آن باید دقت شود. همیشه لازم است که در استفاده از کلمات و عبارات با دقت و احترام عمل شود تا ارتباط بهتری با دیگران برقرار شود.
سواري روي کول و پشت
غربتي، غرشمال، قرشمال، لوري وش، لوري، لولي
Gypsy,Gipsy,Romany,Hungarian
الغجر
çingene
gitan
zigeuner
gitano
zingaro