گذراندن
licenseمعنی کلمه گذراندن
معنی واژه گذراندن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- طي كردن، قراردادبستن، قرارگذاشتن 2- سپري كردن، گذرانيدن 3- رد كردن 4- تجاوزدادن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "گذراندن" در زبان فارسی به معنای گذرانیدن زمان یا انجام دادن یک فعالیت است. در بررسی قواعد و نگارش این واژه میتوان به موارد زیر توجه کرد:
با توجه به این نکات، میتوانید از "گذراندن" به درستی استفاده کنید و در جملات خود به طور مؤثر به کار ببرید. | ||
واژه | گذراندن | ||
معادل ابجد | 1025 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | gozarāndan | ||
نوع | مصدر | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) ‹گذرانیدن› | ||
مختصات | (گُ ذَ دَ) (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی گذراندن | ||
پخش صوت |
- 1 عبور دادن : هر که تير از کلمه "گذراندن" در زبان فارسی به معنای گذرانیدن زمان یا انجام دادن یک فعالیت است. در بررسی قواعد و نگارش این واژه میتوان به موارد زیر توجه کرد: افعال: "گذراندن" یک فعل غیرمتعدی است که اجازه میدهد، به عنوان مثال، میتوانیم بگوییم: "او تابستان را در اروپا گذرانید." ماضی و مضارع: در قالبهای زمان مختلف، این فعل به شکلهای مختلفی صرف میشود. برای مثال: قید مکان و زمان: میتوان در جملات از قیدهای مکان و زمان استفاده کرد. برای مثال: "او روز شنبه در دانشگاه گذراند." ترکیبات: این واژه معمولاً میتواند با واژههای دیگر ترکیب شود. به عنوان مثال: نحوه نگارش: "گذراندن" باید به صورت صحیح و بدون غلط املایی نوشته شود. با توجه به این نکات، میتوانید از "گذراندن" به درستی استفاده کنید و در جملات خود به طور مؤثر به کار ببرید.
حلقه ء انگشتري بگذراند خاتم او را باشد
- 2 بالاتر بردن از برتر بردن :
سرت بگذرانم زخورشيد و ماه
ترا سرفرازي دهم بر سپاه .
- 3 طي کردن سپري کردن :
اين مهرگان بشادي بگذار و همچنين
صد مهرگان بکام دل خويش بگذران خ
(فرخي)
- 4 تجاوز دادن :
زکردار گفتار برمگذران
مجوي آنچه دانش نداري بدان .
(گرشاسب نامه)
يا از حد گذراندن . امري را بافراط مرتکب
شدن : ابوبکر (پسر المستعصم بالله)
سکنه ء شيعي مذهب محله ء کرخ بغداد و مشهد
امام موسي بن جعفر را بباد غارت داده ...
قتل و غارت و فحشا را از حد گذراند .
يا از دم شمشير (تيغ) گذراندن . عرضه ء
شمشير کردن بشمشير کشتن :
(مغولان) مساجد را آخور کردند علما و
فضلا را را دم شمشير گذراندند . يا از
نظر کسي گذراندن . بنظر وي رساندن بعرض
او رساندن : فرمانده قراولان خاصه حق
نداشت که زير دستان خود را بدون اجازه ء
خان (مغول) تنبيه کند بلکه بايد تمام
مسايل را از نظر خان بگذراند . يا گذراندن
ايام . روزگار گذراندن سپري کردن ايام :
اين شخص (عتيق زنجاني) در خدمت سلطان
سنجر منصب فقاعي داشته و در ابتداي امر
در بازار مرو بفروش ميوجات و ريحان ايام
ميگذرانده . يا گذراندن پيشکش . عرضه
داشتن و تقديم هديه : شاهرخ حکومت اين
نواحي را بميرزا جهانشاه قراقوينلو که
ضيافتها کرده و پيشکشها گذرانده بود
واگذار کرد :
نداريم با ديگران هيچ کار
بمهر علي بگذران روزگار .
(منسوب به اسدي مجالس المومنين 135
يادداشتهاي قزويني)
يا گذراندن غذا . تحليل غذا
هضم کردن غذا .
1- طي كردن، قراردادبستن، قرارگذاشتن
2- سپري كردن، گذرانيدن
3- رد كردن
4- تجاوزدادن