گذرگاه
licenseمعنی کلمه گذرگاه
معنی واژه گذرگاه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پاساژ، خيابان، راه، شارع، كوچه، مسير، معبر، ممر | ||
انگلیسی | pathway, passage, bus, causeway, pass, passageway, bypass, trajectory, gangway, defile, traject, the passage | ||
عربی | الممر | ||
ترکی | geçit | ||
فرانسوی | le passage | ||
آلمانی | der durchgang | ||
اسپانیایی | el pasaje | ||
ایتالیایی | il passaggio | ||
مرتبط | جاده، خط سیر، جاده پیاده رو، عبور، تصویب، گذر، قطعه، اتوبوس، مسیر عمومی، جادهایکه از کف زمین بلندتراست، رد، گدوک، راهرو، غلام گردش، محل عبور، گذرگاه فرعی، مسیر، مسیر گلوله، وراافکن، تخته پل، پل راهرو، گردنه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "گذرگاه" در زبان فارسی به معنای محل عبور یا راهی است که بهطور خاص برای عبور افراد یا وسایل نقلیه استفاده میشود. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این موارد، میتوانید از کلمه "گذرگاه" به طور صحیح در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | گذرگاه | ||
معادل ابجد | 946 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | gozargāh | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹گذرگه› | ||
مختصات | ( ~ .) (اِ.) | ||
آواشناسی | gozargAh | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی گذرگاه | ||
پخش صوت |
جاي گذر و جاي عبور کلمه "گذرگاه" در زبان فارسی به معنای محل عبور یا راهی است که بهطور خاص برای عبور افراد یا وسایل نقلیه استفاده میشود. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه اشاره میشود: نوشتار: کلمه "گذرگاه" به صورت جدا نوشته نمیشود و باید به همین شکل ترکیبی و بدون فاصله نوشته شود. استفاده در جملات: این کلمه معمولاً در جملات به عنوان اسم استفاده میشود. مثلاً: تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه به صورت "گُذَرگاه" است و تکیه بر روی سیلاب اول (گُ) قرار دارد. جمع: جمع "گذرگاه" به صورت "گذرگاهها" است. کاربرد: این کلمه میتواند در زمینههای مختلفی مانند امنیت، جغرافیا، و ترافیک استفاده شود. به عنوان مثال: با رعایت این موارد، میتوانید از کلمه "گذرگاه" به طور صحیح در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
پاساژ، خيابان، راه، شارع، كوچه، مسير، معبر، ممر
pathway, passage, bus, causeway, pass, passageway, bypass, trajectory, gangway, defile, traject, the passage
الممر
geçit
le passage
der durchgang
el pasaje
il passaggio
جاده، خط سیر، جاده پیاده رو، عبور، تصویب، گذر، قطعه، اتوبوس، مسیر عمومی، جادهایکه از کف زمین بلندتراست، رد، گدوک، راهرو، غلام گردش، محل عبور، گذرگاه فرعی، مسیر، مسیر گلوله، وراافکن، تخته پل، پل راهرو، گردنه