گرگینه
licenseمعنی کلمه گرگینه
معنی واژه گرگینه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | wolf | ||
عربی | الذئب، ذئب، زير نساء، شخص مخرب، مجاعة، التهم، أكل بنهم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "گرگینه" در زبان فارسی به نهادهای مختلفی اشاره میکند. این کلمه در ادبیات و فرهنگ عامه به ویژه در داستانها و افسانهها به کار میرود و میتواند به معنای موجودی شبیه به گرگ یا یک موجود خیالی با ویژگیهای گرگ باشد. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه، باید به قواعد زیر توجه کنید:
به خاطر داشته باشید که گرگینه، به عنوان یک موجود اسطورهای، میتواند ویژگیهای مختلفی داشته باشد و در متنهای ادبی و فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد. | ||
مثال برای واژه | مثال برای واژه (هوش مصنوعی) ۱. در شبهای مهتابی، گرگینهای به آرامی در جنگل به دنبال شکار میگشت. | ||
واژه | گرگینه | ||
معادل ابجد | 305 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | gorgine | ||
ترکیب | (اسم، صفت نسبی) [قدیمی] | ||
مختصات | (گُ نِ) (اِمر.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی گرگینه | ||
پخش صوت |
- 1 (صفت) منسوب به گرگ . کلمه "گرگینه" در زبان فارسی به نهادهای مختلفی اشاره میکند. این کلمه در ادبیات و فرهنگ عامه به ویژه در داستانها و افسانهها به کار میرود و میتواند به معنای موجودی شبیه به گرگ یا یک موجود خیالی با ویژگیهای گرگ باشد. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه، باید به قواعد زیر توجه کنید: نوشتار درست: کلمه "گرگینه" باید به همین شکل نوشته شود و از نظر املا و نگارش صحیح است. قواعد دستور زبان: "گرگینه" به عنوان یک اسم، میتواند به تنهایی یا به همراه صفات و قیدها به کار رود. برای مثال: استفاده در جملات: این کلمه میتواند در جملات به عنوان فاعل، مفعول یا مضافالیه به کار رود. به عنوان مثال: مفاهیم و اصطلاحات مرتبط: آشنایی با مفاهیم و داستانهای مرتبط با گرگینه میتواند به فهم بهتر و کاربرد آن در متنهای ادبی کمک کند. به خاطر داشته باشید که گرگینه، به عنوان یک موجود اسطورهای، میتواند ویژگیهای مختلفی داشته باشد و در متنهای ادبی و فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد. ۱. در شبهای مهتابی، گرگینهای به آرامی در جنگل به دنبال شکار میگشت.
- 2 (اسم) پوست گرگ .
- 3 نوعي از پوستين :
صيد گاهش زخون دريا جوش
گاه گرگينه گه پلنگي پوش .
(نظامي)
wolf
الذئب، ذئب، زير نساء، شخص مخرب، مجاعة، التهم، أكل بنهم
۲. داستانهای قدیمی درباره گرگینهها همیشه ما را به وحشت میانداخت.
۳. در یک قبیله دورافتاده، مردم معتقد بودند که شبها گرگینهها به خانهها حمله میکنند.