گشاده
licenseمعنی کلمه گشاده
معنی واژه گشاده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- رحب، فراخ، گشاد، مبسوط، منبسط، وسيع 2- باز، مفتوح | ||
متضاد | بسته | ||
انگلیسی | patent, patulous, open | ||
عربی | براءة الإختراع، امتياز، شهادة براءة، مسجل، ظاهر، جلي، برائي، مصون ببراعة، واضح، منح براءة، سجل إختراع، منح شهادة براءة، أجاز، براءة اختراع | ||
ترکی | gevşetmek | ||
فرانسوی | lâche | ||
آلمانی | lose | ||
اسپانیایی | perder | ||
ایتالیایی | sciolto | ||
مرتبط | امتیازی، اشکار، دارای حق امتیاز، ظاهر، ازاد، گشوده، پهن | ||
واژه | گشاده | ||
معادل ابجد | 330 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | gošāde | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (گُ دِ) (ص مف .) | ||
آواشناسی | goSAde | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی گشاده | ||
پخش صوت |
- 1 مفتوح باز شده مقابل
بسته مسدود : بعضي از جانوران که پرک
چشم ندارند چشمهاي ايشان هميشه گشاده بود.
- 2 رها شده : بر آخورش استوار ببند
چنانکه گشاده نتواند شد .
- 3 جاري کرده روان ساخته .
- 4 تصرف کرده فتح کرده . - 5 شاد کرده .
- 6 جدا کرده منفصل :
دو دست بر خاک زند انگشتها از يکديگر
گشاده و باطن انگشتها ء چپ بر پشت
انگشتان راست . - 7 حل کرده .
- 8 روان کرده (شکم و مانند آن) .
- 9 زايل کرده رفع کرده .
- 10 بهم زده . - 11 آشکار کرده .
- 12 راست شده درست شده .
- 13 حاصل شده نتيجه داده .
- 14 قطع رابطه کرده .
- 15 منجلي پس از کسوف و خسوف .
1- رحب، فراخ، گشاد، مبسوط، منبسط، وسيع
2- باز، مفتوح
بسته
patent, patulous, open
براءة الإختراع، امتياز، شهادة براءة، مسجل، ظاهر، جلي، برائي، مصون ببراعة، واضح، منح براءة، سجل إختراع، منح شهادة براءة، أجاز، براءة اختراع
gevşetmek
lâche
lose
perder
sciolto
امتیازی، اشکار، دارای حق امتیاز، ظاهر، ازاد، گشوده، پهن