گندم
licenseمعنی کلمه گندم
معنی واژه گندم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | حنطه، حنط، غله | ||
انگلیسی | wheat | ||
عربی | قمح، حنطة | ||
ترکی | buğday | ||
فرانسوی | blé | ||
آلمانی | weizen | ||
اسپانیایی | trigo | ||
ایتالیایی | grano | ||
مرتبط | گند | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "گندم" به عنوان یک اسم در زبان فارسی دارای قواعد خاص خود است. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و زبانشناختی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
این موارد تنها گوشهای از قواعد زبانی و نگارشی مرتبط با واژه "گندم" در زبان فارسی است. اگر سؤالات خاصتری دارید یا موارد دیگری مدنظرتان است، لطفاً بفرمایید. | ||
واژه | گندم | ||
معادل ابجد | 114 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | gandom | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: gantum] (زیستشناسی) | ||
مختصات | (گَ دُ) (اِ.) | ||
آواشناسی | gandom | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی گندم | ||
پخش صوت |
يکي از غلات که از آرد آن نان درست ميکنند و يکي کلمه "گندم" به عنوان یک اسم در زبان فارسی دارای قواعد خاص خود است. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و زبانشناختی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نوع کلمه: "گندم" یک اسم عام و غیر شمار است که به دانهای گیاهی خاص اشاره دارد. این کلمه در زبان فارسی به طور کلی به معنای دانهای خوراکی است که از گیاه گندم بدست میآید. نحو: "گندم" میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا نام مضاف در جملات استفاده شود. به عنوان مثال: جمع: واژه "گندم" به صورت جمع نمیآید و معمولاً به صورت مفرد استفاده میشود. در مواردی که به تعداد بیشتری اشاره میشود، میتوان از عبارتهایی مانند "دانههای گندم" استفاده کرد. شناسههای زبانی: "گندم" به صورت مرتبط با واژههای دیگر مانند "گندمزار"، "گندمپزی" و ... در زبان فارسی وجود دارد. کاربرد در نوشتار: هنگام استفاده از کلمه "گندم" در متنهای فارسی، باید به اهمیت املایی آن توجه شود و بههیچوجه نباید آن را به اشتباه نوشت. در نوشتار رسمی، بهتر است از کلمات و عبارات مرتبط به درستی استفاده شود. این موارد تنها گوشهای از قواعد زبانی و نگارشی مرتبط با واژه "گندم" در زبان فارسی است. اگر سؤالات خاصتری دارید یا موارد دیگری مدنظرتان است، لطفاً بفرمایید.
از غذاهاي اصلي انسان است
حنطه، حنط، غله
wheat
قمح، حنطة
buğday
blé
weizen
trigo
grano
گند